در ازدواج هم مانند هر عقد دیگری حق و تکلیفی وجود دارد. حقوق و تکالیفی برای مرد و حقوق تکالیفی برای زن. مادامی که هر دو طرف به رعایت این دو اهتمام ورزند، ازدواج هم درست و صحیح به قوت خود باقیست. اختلال در انجام هر یک از این حقوق و تکالیف مشکلاتی را بر سر راه زوجین قرار میدهد.
به عنوان مثال زن نمیتواند شرط کند که حق طلاق با وی باشد؛ یعنی مرد این حق را که دارد واگذار بکند، به زن و خودش حق طلاق دادن به زنش را نداشته باشد؛ یعنی مرد به زنش بگوید قانون این حق طلاق را به من داد، آن را از خودم سلب میکنم و هرگز نمیتوانم تو را طلاق بدهم اما شما میتوانید خودت را طلاق بدهید.
امروزه این عبارت زیاد شنیده میشود که زن میگوید حق طلاق را گرفتم. این به این صورت نیست آن چه که الان در نکاح میآید چنان نیست که مرد نتواند زن خود را طلاق بدهد بلکه آن چه که در نکاح میآید این است که زن هم میتواند به وکالت از طرف مرد اعمال حق بکند.
حق طلاق دادن در صورتی که وکالت به زن داده شود زن و شوهر هر دو میتوانند این کار را انجام دهند.
مرد میتواند شرط کند که زن خرج او را دهد، اما این شرط در مورد نفقه وقع نمیشود نفقه یک تکلیف است و باید مرد به زن خود نفقه دهد و تکلیف را نمیتوان از خود سلب کرد زن میتواند نفقه را مطالبه نکند یا اگر دینی به عنوان نفقه به عهده شوهر بود به او ببخشد و او را ابرا بکند اما اینکه بگوید من از حالا نفقه نمیخواهم این همان مثال ارث میباشد این را نمیتواند از خودش سلب بکند.
یکی دیگر از مواردی که به عنوان همین شرایطی است که به عنوان قانون آمره در آن حاکم است اینست که زن به شوهرش شرط بکند که هیچ کدام از وظایف زوجیت را انجام ندهد. مقصود از وظایف زوجیت، تمکین خاص است و یا چیزهای که مرتبط با تمکین خاص است.
تمکین خاص همان لذت جویی جنسی از جانب مرد از ناحیه زن میباشد زن بگوید کن به شرطی به ازدواج شما در میآیم که شما حق نداشته باشید به هیچ وجه آن وظایف را از من بخواهید و من وظیفه ای در مقابل شما نداشته باشم این شرط هم فاسد است.
زن میتواند همین شرط را محدود بکند، مثلا بگوید تا این مدت با من نزدیکی نکن تا این حد اشکالی ندارد، چنانچه در آن جایی که گفته شد زن نمیتواند علیه مرد شرط بکند که حق ازدواج با زن دیگری را ندارد، به موجب قانون امره مرد حق دارد که تا چهار زن بگیرد، زن نمیتواند شرط بکند که تو حق گرفتن زن دیگری را نداری.
همان جا میتوانیم این مطلب را اضافه بکنیم زن میتواند شرط بکند که فلان زن را یا زنی که دارای چنین خصوصیتی است تو نگیر؛ مثلا زن آسیایی نگیر این محدود کردن اشکالی ندارد اما به طور کلی نمیتواند این حق را سلب بکند قابل اجرا نیست یا اینکه زن به مرد بگوید تو حق ولایت بر فرزندان را نداری؛ این شرط باطل است. مقصود از وظایف زوجیت، تمکین خاص است.
شرایط فاسد که مفسد عقد هستند
به دو دسته تقسیم میشود.
شرط بر خلاف مقتضای عقد
مالک به مستاجر بگوید که حق استفاده از منافع ملک اجاره شده را ندارد؛ یعنی مالک اجاره میدهد که مستاجر از منافع آن استفاده بکند، شرط میکند که مستاجر هرگز استفاده نکند، این تناقض میباشد و تناقض گویی کار درستی نیست و تناقض نیز محال است.
یا در خصوص نکاح کسی شرط بکند که مثلا من به زوجیت تو در میآیم که هرگز و هرگز هیچ گونه مقتضای زوجیت را نداشته باشید؛ مثلا با من نزدیکی نکنی عقد نکاح بر ای این به وجود آمده که اهداف آن تامین بشود، اگر با خود عقد نکاح این اهداف را نفی بکنیم این باعث میشود اراده لازم برای تحقق آن مسئله به وجود نیاید و این شرایط باعث میشود که خود آن عقد فاسد بشود.
شرط مجهول
در عقد مقدار، نوع و کیفیت مشخص نشده باشد؛ مثلا بگوید خانهای، گندمی را به شما بفروشم و توصیف، مقدار، کیفیت را مشخص ننمایند، این شرط مجهول است؛
بنابراین شرط مجهول که موجب جهل به عوضین بشود که در نکاح ما عمدتا عوضین را زن و مرد قرار دادیم، شرط مجهول را قبلا برای آن صحبت شد.
در باب تعیین زوج و زوجه صحبت شد و گفتیم زوج و زوجه بایستی معین باشند، اگر بگویند یکی از دختران را، یکی از پسران را به ازدواج این پسر یا به ازدواج این دختر در میآورم این مجهول است و عقد باطل است. این شروط باعث فاسد شدن عقد میشوند؛ زیرا عقد بر پایه این شروط منعقد میشود.
شرط مجهول موجب جهل به عوضین میشود.
در عقد نکاح زوج و زوجه باید معین و شخص باشند، در غیر این صورت شرط مجهول و عقد فاسد است.
مجهول بودن مهریه
ممکن است جهل ما در مورد مهریه باشد. اگر در عقد نکاح مهر ذکر نشده باشد، عقد باطل نخواهد بود. مجهول یا مبهم بودن مهریه موجب بطلان عقد نمیشود.
شروط صحیح
شروط صحیح به شروطی گویند که میتوان در عقد نکاح آنها را وارد کرد.
شروط به ۳ گونه است:
- شرط صفت: یعنی شرط راجعه به کیفیت یا کمیت مورد معامله که اگر برابر این شرط انجام میشود حق فسخ معامله وجود دارد.
- شرط نتیجه: با تحقق عقد، خود به خود به وجود میآید، مثال کسی کالایی را به کسی میفروشد و در ضمن خرید و فروش شرط میکند که وکیل او هم باشد، این شرط نتیجه است شرطی که با تحقق آن عقد به وجود میآید.
- شرط فعل: اقدام یا عدم اقدام به فعلی بر یکی از متعاملین یا بر شخص خارجی شرط شود. شرط فعل ممکن است به صورت:
- الف- اثباتی
- ب-نفی باشد؛ یعنی انجام بدهند یا انجام ندهند.
آیا در عقد نکاح ما چنین شرایطی را میتوانیم انجام بدهیم یا خیر؟ در باب نکاح باید گفت از این لحاظ با عقود دیگر چندان تفاوتی ندارد. البته یک محدودیتهایی در باب نکاح هست. در صورتی که با یک وکیل خانواده مشورت کنید، میتواند اطلاعات تکمیلی را در اختیار شما قرار دهد.
شرط صفت
اگر شرط در مورد خود زن یا مرد باشد شرط صفت است. منظور از شرط صفت این است که شخص دارای آن خصوصیات در حین عقد نکاح باشد. اگر شرط صفت در مهریه باشد و بعد از آن مشخص شود که در شرط آن خصوصیات وجود ندارد. در این حالت زن میتواند شرط را قبول یا فسخ کند.
منظور از قبول یا فسخ همان مهریه میباشد نه اینکه عقد نکاح را قبول یا فسخ بکند، چون در قسمت نکاح گفته شد، قانونگذار دو نگاه به آن داشته است نگاه رابطه زوجیت و نگاه مهر اینجا میتواند مهر را شرط در آن شده فسخ بکند اگر مهر را فسخ کرد، نکاح زن بدون مهر میشود که بعدا توضیح داده میشود.
زن و مردی که میخواهند با یکدیگر ازدواج کنند اگر شرط صفت برای یکدیگر بگذارند و بعد از عقد نکاح متوجه شوند که آن خصوصیات وجود ندارد حق فسخ عقد نکاح را خواهند داشت که به این حق فسخ، خیار تخلف از شرط گویند.
مثلا زن شرط کند که مرد فلان خصوصیات را بایستی داشته باشد مثلا مو داشته باشد، در صورتی که آن مرد اصلا مو نداشته باشد یا زن شرط کند که مرد دارای چنین تحصیلاتی باشد چنین هنری باشد بعد معلوم بشود که دارای چنین خصوصیاتی نبود.
هر کدام از طرفین که شرط به نفع آن میباشد والان معلوم شد که آن شرط محقق نمیشود، حق به هم زدن عقد را خواهد داشت و حق دارد هم قبول کند.
در صورت نیاز به دریافت مشاوره حقوقی خانواده پیرامون موضوعاتی نظیر نکاح و طلاق با ما در ارتباط باشید.