یکی از طرق فوق العاده اعتراض به آراء دادگاهها، اعتراض ثالث است و منظور از ثالث در اینجا شخصی غیر از خواهان و خوانده دعوی است.
اگر در خصوص دعوایی، رایی صادر شود که به حقوق اشخاص ثالث خللی وارد آورد و آن شخص یا نماینده وی در دادرسی که منتهی به صدور رای شده به عنوان اصحاب دعوا دخالت نداشته باشد، میتواند نسبت به آن رای اعتراض نماید.
در این موارد شخص ثالث حق دارد به هر گونه رای صادره از دادگاههای عمومی، انقلاب و تجدید نظر اعتراض کند. همچنین نسبت به حکم داور نیز کسانی که خود یا نماینده آنان در تعیین داور شرکت نداشتهاند، میتوانند به عنوان شخص ثالث اعتراض کنند.
برای روشن شدن موضوع فرض کنیم یکی از فرزندان پدری که در کهولت سنی بسر می برد موفق شود با اخذ وکالت تام الاختیاری، اموال وی را بنام خود کند.
لیکن سایر فرزندان پدر با اطلاع از جریان نقل و انتقال رسمی اموال ایشان و در تعاقب اخذ حکم حجر پدر بلحاظ زوال عقل، دادخواستی مبنی بر ابطال نقل و انتقالات مذکور به دادگاه حقوقی ارائه میدهند که در نهایت دادگاه نیز آنها را محق تشخیص می دهد.
در این میان چنانچه برادری که در ابتدا اموال را بنام خود کرده با اعتراض به صدور حکم حجر پدر و به استناد معاینات مجدد توسط کمیسیون پزشکی قانونی و بررسی مجدد پرونده های بالینی موفق به اثبات سلامت روانی پدر و نتیجتا صحت و سقم تملک اموال شود، در این دعوی معترض ثالث شناخته می شود.
آرای قابل اعتراض ثالث
ماده ۴۱۷ قانون آئین دادرسی مدنی پیش بینی نموده:اگر در خصوص دعوایی، رایی صادر شود که به حقوق شخص ثالث خللی وارد آورد و آن شخص یا نماینده او در دادرسی که منتهی به رای شده است به عنوان صاحب دعوی دخالت نداشته باشد می تواند نسبت به آن رای اعتراض نماید.
از توجه به مفاد این ماده چنین بدست می آید که برای اقامه اعتراض ثالث دو شرط لازم می باشد، اول اینکه رای صادره موجب اخلال به حقوق معترض ثالث باشد، دوم آنکه شخص ثالث در هیچ یک از جلسات دعوی که منتهی به رای شده چه به صورت اصیل یا قائم مقام حضور نداشته باشد.
از طرفی دیگر، برابر ماده ۴۱۸ قانون آیین دادرسی مدنی، شخص ثالث حق دارد به هرگونه رای صادره از دادگاههای عمومی، انقلاب و تجدیدنظر اعتراض کند.
بنابراین اعتراض شخص ثالث نسبت به هرگونه رای صادره از دادگاهها اعم از اینکه حکم حضوری یا غیابی باشد، قابل طرح است و در این میان، تفاوتی وجود ندارد که رای صادره از دادگاههای بدوی یا تجدیدنظر باشد، لیکن ضرورتا باید قطعی باشد.
علاوه بر این با استناد وکیل آنلاین ماده ۴۱۸ قانون آیین دادرسی مدنی مقرر میدارد که نسبت به حکم داور نیز کسانی که خود یا نماینده آنان در تعیین داور شرکت نداشتهاند، میتوانند به عنوان شخص ثالث اعتراض کنند.
اصحاب دعوی در اعتراض ثالث
شخص معترض باید ثالث باشد؛ بنابراین اگر در خصوص دعوایی رایی صادر شود که به حقوق شخص ثالث خللی وارد آورد و آن شخص یا نماینده او در دادرسی که منتهی به رای شده است به عنوان اصحاب دعوی دخالت نداشته باشد، میتواند نسبت به آن رای اعتراض کند.
علاوه بر خواهان و خوانده، وارد ثالث و مجلوب ثالث و وکیل آنها نیز از اصحاب دعوی شمرده میشوند، یعنی شخص ثالث محسوب نمیشوند. همچنین بر طبق ماده ۴۱۷ قانون آیین دادرسی مدنی، هر شخص در صورتی میتواند وارد دعوی شود که به حقوق او خللی وارد شده باشد.
این امر بر این اصل استوار است که رای دادگاه نمی تواند حقوق اشخاص ثالث را تحت الشعاع قرار داده و نادیده بگیرد.
به عبارت دیگر رای دادگاه صرفا در مورد طرفین دعوی و جانشین آنها لازم الاتباع است و نتیجه اینکه اگر رایی به حقوق اشخاص ثالث خللی وارد کند، بدیهی است که ذینفعی که حقوق خود را در معرض خطر می بیند، می تواند به رای صادره اعتراض کند.
در خصوص خواندگان دعوای اعتراض ثالث ماده ۴۲۰ قانون آیین دادرسی مدنی چنین ارائه طریق می کند که، اعتراض اصلی باید به طرفیت محکومله و محکومعلیه رای مورد اعتراض باشد.
بنابراین در دعوای اعتراض ثالث، اصحاب دعوای منتهی به رای مورد اعتراض، خوانده دعوی شمرده میشوند.
نحوه رسیدگی به اعتراض شخص ثالث
دادگاه در رسیدگی به اعتراض شخص ثالث به حکم صادره، به ترتیب زیر عمل می نماید:
- چنانچه پس از رسیدگی، اعتراض شخص ثالث را وارد تشخیص داد آن قسمت از حکم را که مورد اعتراض قرار گرفته، لغو می نماید.
- اگر مفاد حکم غیر قابل تفکیک باشد تمام آن الغا خواهد شد.
در صورتی که اعتراض شخص ثالث به هر علت وارد دانسته نشود، حکم بطلان و یا عدم ورود آن صادر می شود. رایی که بر اساس اعتراض شخص ثالث صادر می شود باید به اصحاب دعوا ابلاغ شود، بنابراین باید به صورت دادنامه درآید و تصحیح آن نیز مانند تصحیح سایرآرای قاطع محاکم است.
آرای صادره براساس اعتراض ثالث نیز از حیث شکایت، تابع مقررات مربوط خواهد بود.
رای مزبور می تواند در صورتی که مقررات مربوط به طرق شکایات اجازه دهد، قابل تجدیدنظر، فرجام، اعاده دادرسی و حتی اعتراض ثالث باشد.
مهلت اعتراض
اعتراض شخص ثالث در فاصله زمانی زیر قابل طرح می باشد:
- قبل از اجرای حکم مورد اعتراض.
- بعد از اجرای حکم مورد اعتراض، در صورتی که ثابت شود، حقوقی که اساس و ماخذ اعتراض است به جهتی از جهات قانونی ساقط نشده باشد.
از نظر قانونی برای طرح اعتراض شخص ثالث مهلتی تعیین نشده و لذا آرای دادگاهها بدون محدودیت زمانی قابل اعتراض ثالث است و آگاهی یا عدم آگاهی شخص ثالث از رای دادگاه اهمیتی ندارد.
تفاوتی نمی نماید که شخص ثالث از رای دادگاه آگاه بوده یا خیر. حتی در مواردی که رای به شخص ابلاغ شده باشد، میتواند نسبت به آن اعتراض نماید.
برای مثال مشاوره حقوقی میگوید چنانچه رایی علیه اصیل (موکل) صادر شود و به نماینده او که در دادرسی دخالت داشته ابلاغ شود (وکیل) این نماینده می تواند بدون محدودیت زمانی به آن رای، اصالتا اعتراض کند.
اقسام اعتراض ثالث
چنانکه در مباحث پیشین بیان شد همیشه اینطور نیست که رسیدگی در دادگاه مدنی با یک دادخواست ابتدایی شروع شود، بلکه در پاره ای اوقات، دعوایی در جریان رسیدگی است و در کنار آن دعوای دیگری مطرح می گردد که قانونگذار نام آن را دعوای طاری گذاشته که یکی از مصادیق آن اعتراض شخص ثالث است که بر دو قسم بوده و شامل اعتراض اصلی و طاری است، که ذیلا به شرح آن خواهیم پرداخت.
به موجب بند الف ماده ۴۱۹ قانون آیین دادرسی مدنی، اعتراض اصلی عبارت از اعتراضی است که ابتدا از طرف شخص ثالث صورت گرفته باشد.
منظور از کلمه ابتدا در این جا این است که بین معترض ثالث و محکومله حکم اصلی، قبل از طرح دعوای اعتراض ثالث دعوایی طرح نگردیده تا در جریان رسیدگی به آن معترض ثالث از حکم صادره مطلع شده به آن اعتراض نماید.
چنانکه در مثال بالا گذشت، فرزند پدری که مورد سوء ظن استفاده از وکالتنامه صادره و تملک یکجانبه اموال پدر قرار گرفته، به داعیه مالکیت قانونی به حکم دادگاه صادر کننده حجر اعتراض کند، که در اینصورت به عنوان شخص ثالث از رای مورد اعتراض مطلع گردیده و نسبت به آن معترض اصلی تلقی می شود.
این اطلاع ممکن است در جریان اجرای حکم مورد اعتراض علیه ثالث و یا در غیر موارد مزبور حاصل شود؛ در آن صورت ثالث که رای را مخل به حقوق خود میداند، به دادگاه صادر کننده رای مراجعه نموده و اقدام به طرح اعتراض ثالث مینماید.
اعتراض ثالث اصلی به موجب ماده ۴۲۰ آیین دادرسی مدنی اعتراض شخص ثالث باید به موجب دادخواست و به طرفیت محکوم له و محکوم علیه رای مورد اعتراض باشد و به دادگاهی تقدیم میشود که رای مورد اعتراض را صادر کرده است.
اعتراض ثالث تنها روش اعتراضی است که مقید به مهلت ۲۰ روزه و دو ماهه نیست.
این دادخواست مانند دادخواست بدوی و نیز سایر شکایات باید شرایط مقرر قانونی را داشته باشد، در غیر این صورت ضمانت اجراهای قانونی خود را خواهد گردید.
به طور مثال اگر در دادخواست نام، نام خانوادگی و یا اقامتگاه معترض قید نشده باشد، فورا از سوی مدیر دفتر دادگاه رد می شود و این قرار ظرف ده روز قابل اعتراض در همان دادگاه می باشد.
همچنین دادخواست، در صورت نداشتن مشخصات معترض علیه، مشخصات رای مورد اعتراض و غیره توقیف می شود و در صورتی که دادخواست دهنده در مهلت ده روز پس از ابلاغ اخطار، رفع نقص ننماید به موجب قرار دادگاه رد می شود.
با این توصیف دادخواست باید پس از وصول، در صورتی که تکمیل بوده و یا پس از اخطار ده روزه تکمیل شود، به دستور دادگاه، پس از تعیین وقت دادرسی، به معترض علیهم ابلاغ و وقت جلسه نیز به اصحاب دعوای اعتراض ابلاغ شود تا در وقت مقرر جهت رسیدگی حاضر شوند.
در دعوای اعتراض ثالث، معترض ثالث، خواهان و اصحاب دعوا و اصحاب دعوای منتهی به رای مورد اعتراض، خوانده دعوی شمرده می شوند. بنابراین معترض علیهم درمقام دفاع، ازکلیه حقوق دفاعی، در محدوده رسیدگی به اعتراض ثالث برخوردار می باشند.
اگر رای دادگاه عمومی به صورت قطعی صادر شده باشد یا از رای تجدید نظر خواهی نشده باشد، اعتراض شخص ثالث باید به دادگاه عمومی تسلیم شود، در غیر این صورت یعنی هرگاه رای دادگاه عمومی در دادگاه تجدید نظر استان تایید شده باشد یا آن دادگاه عمومی، خود مبادرت به انشای رای نموده باشد، مرجع صالح برای رسیدگی به اعتراض شخص ثالث، دادگاه تجدید نظر استان است.
در خصوص اعتراض غیر اصلی که به موجب بند ب ماده ۴۱۹ آیین دادرسی مدنی اعتراض طاری شناخته می شود باید گفت به مواردی اطلاق می شود که در جریان رسیدگی به دعوای مدنی بین دو شخص، طرفین دعوی برای اثبات ادعای خود به رایی استناد کنند که سابقا بین او و شخصی غیر از طرف دعوی صادر و قطعی شده باشد.
در این فرض باتوجه باینکه آن شخص می تواند در جریان دادرسی جاری حاضر شود و به رای ابرازی اعتراض کند، این اعتراض طاری شناخته می شود؛ مثلا در دعوای مطالبه اجرت المثل، خواهان دعوی به حکمی استناد می کند که در باب مالکیت وی قبلا بین او و شخص دیگر صادر شده است.
خواندۀ دعوی که خود را مالک می داند، در ضمن دادرسی مربوط به اجرت المثل به حکم استنادی خواهان اعتراض می کند.
چگونگی طرح این دعوی موضوع ماده ۴۲۱ آیین دادرسی مدنی است که مقرر می دارد بدون تقدیم دادخواست بعمل خواهد آمد، ولی اگر درجه دادگاه پایینتر از دادگاهی باشد که رای معترضعنه را صادر کرده، معترض دادخواست خود را به دادگاهی که رای را صادر کرده است تقدیم مینماید و موافق اصول، درآن دادگاه رسیدگی خواهد شد.
بنابراین هرگاه بعد از اتمام یک دعوی و صدور حکم یا قرار، دعوای جدیدی مطرح شود و یکی از اصحاب دعوای جدید به حکم یا قراری که در دعوای اول صادر شده به عنوان دلیل استناد کند طرف دعوای دوم که جزء اصحاب دعوای اول نبوده و در آن مداخله نداشته به آن حکم یا قرار که به نحوی بر ضررش میباشد و از وجود آن در این دادرسی اطلاع پیدا کرده، اعتراض نماید، چنین اعتراضی، اعتراض شخص ثالث طاری نامیده میشود.
برای اقدام جه اعتراض ثالث و دریافت اطلاعات تکمیلیتر مشاوره حقوقی تلفنی به شما کمک خواهد کرد.