شکایت فرزند دختر یا پسر از والدین خود یا یکی از آنها در مواردی منوط به بحث نققه فرزند است و در مواردی منوط به موارد کیفری.
ما در ادامه به بررسی پرتکرارترین موارد شکایت فرزند از والدین میپردازیم. توصیه میشود برای طرح شکایت حتما از کمک وکیل دادگستری استفاده نمایید.
نحوه شکایت از پدر چگونه است؟
برای رسیدن به جواب این سوال باید اول قوانینی که میتواند راهی برای شکایت از والدین باشد را دانست. اگر شرایط موجود، خلاف حقوق و قوانین باشد، آن وقت راه برای شکایت کردن باز است.
اولاد تا چه زمانی مستحق دریافت نفقه هستند؟
در شرع و قانون سن معینی برای نفقه فرزندان در نظر گرفته نشده است. اما عرفا تا زمانی که فرزند دارای شغل و درآمد مشخص نباشد، پدر نسبت به پرداخت نفقه مسئولیت دارد.
البته در نفقه فرزند دختر و پسر تفاوتی نیز وجود دارد:
- بر اساس ماده ۴۸ قانون حمایت خانواده، برای نفقه فرزند دختر، تا زمانی که او ازدواج نکرده یا شغلی پیدا نکرده، پرداخت همه مخارج و نفقات وی به عهده پدرش است.
- پس اگر دختری حتی به سن بالایی هم برسد و دارای استقلال مالی نباشد یا ازدواج نکرده باشد میتواند نفقه خود را از پدر بخواهد.
- در مورد نفقه پسران، برخی معتقدند که به محض حلول سن رشد، نفقه فرزند پسر قطع شده و پدر تکلیف شرعی در قبال وی ندارد.
سن رشد، زمانی است که فرد به بلوغ جنسی و عقلی رسیده است و میتواند اموال خود را به شکل عاقلانهای مصرف کند (مواد ۱۲۰۸ و ۱۲۱۰ قانون مدنی).
ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی، بلوغ را اماره رشد قرار داده است و بیان میکند که هیچکس را نمیتوان بعد از رسیدن به سن بلوغ به عنوان جنون یا عدم رشد، محجور نمود مگر آن که عدم رشد یا جنون او ثابت شده باشد.
اما با توجه به وضعیت خاص اجتماعی و اقتصادی اکثریت اقشار جامعه، صرف حلول سن رشد نمیتواند موجب اثبات استقلال و عدم نیاز مادی فرزند پسر به پدر باشد، جوان در دوران خدمت سربازی و در صورت ورود به مراکز تحصیلی عالی و دانشگاهی نیز نیاز به حمایت مالی خانواده به خصوص پدر داشته و دادگاه با احراز شرایط قانونی برای این گونه فرزندان نیز ممکن است نفقهای در نظر بگیرد.
شما میتوانید تنها با یک تماس به متخصص حقوقی و وکیل تلفنی متصل شده و در لحظه پاسخ سوالات حقوقی خود را دریافت نمایید.
آیا پرداخت نفقه از سوی پدر به طفل حاصل از رابطه راه نامشروع هم تعلق میگیرد؟
در مورد طفلی که از راه نامشروع به دنیا آمده، باید گفت که اگر پدر او مشخص باشد، به لحاظ شرعی و قانونی موظف به پرداخت نفقه است، بنابراین نمیتوان با استناد به اینکه یک طفل، نامشروع است، از پرداخت مخارج و نفقه او شانه خالی کرد.
قابلیت طرح دعوی از ناحیه فرزندان بالغ غیر رشید
آیا اولاد غیررشید (قبلاز ۱۸ سالگی و یا قبلاز صدور حکم رشد)که به سن بلوغ رسیده و از تحت حضانت پدر یا مادر خارج شدهاند، میتوانند شخصا برای مطالبه نفقه، طرح دعوی نمایند یا خیر؟
رشد برای دعوی مالی جزء شرایط اساسی است. ولی در دعوای غیرمالی رشد ملاک نیست.
ماده ۱۲۰۸ قانون مدنی، در تعریف تعریف غیر رشید بیان میکند: «غیر رشید کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد.»
در عین حال، همانطور که در بالا هم اشاره کردیم، قانونگذار، در ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی، بلوغ را اماره رشد قرار داده است؛ یعنی شخص بالغ (از نظر جنسی)، رشید محسوب میشود، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
به این ترتیب، فرزند به محض رسیدن به سن بلوغ، میتواند شخصا برای پیگیری و درخواست نفقه، اقدام کند.
در صورت شکایت فرزند از پدر به دلیل عدم پرداخت نفقه ،چه میزان نفقه تعیین میشود؟
با ثبت شکایت فرزند از پدر بابت نفقه در مراجع قضایی، روند رسیدگی به پرونده آغاز میشود و اگر پدر بپذیرد تا نفقه فرزند را به او بدهد، در رابطه با تعیین میزان نفقه دو راه حل وجود دارد:
- پدر و فرزند با هم به توافق میرسند.
- کارشناس میزان نفقه را تعیین میکند.
کارشناس معمولا با توجه به وضعیت اجتماعی پدر و نیازهای فرزند میزان نفقه را مشخص میکند که پدر موظف به پرداخت آن است.
طبیعتا هرچه قدر وضع اجتماعی و اقتصادی پدر بهتر باشد، میزان نفقه بیشتر خواهد بود.
مراحل شکایت از پدر در خصوص نفقه، مانند دیگر شکایتهای مالی است. به این صورت که فرد با ارائه دادخواست، روند قضایی را شروع کرده و کار را از طریق دادگاه پیگیری میکند. توجه کنید که اکثر این شرایط، در میزان و نحوه پیگیری نفقه زن هم صادق است.
چنانچه در رابطه با قانون شکایت فرزند از پدر، سوال یا مشکلی داشتید، میتوانید با مشاوران ما تماس حاصل فرمایید.
شکایت از پدر و مادر به دلیل ضرب و شتم
بر اساس قوانین ایران، پدر و مادر حق تنبیه فرزندان خود را دارند. اما این تنبیه نباید از حدود عرف خارج شود، برای مثال، داغ کردن فرزند یا محروم کردن او از غذا، مواردی است که از لحاظ قانونی، جرم بوده و قابل پیگیری است.
علاوه بر این، در صورت کتک زدن فرزند توسط والدین یا فحاشی و توهین، امکان پیگیری و شکایت از طریق مراجع دادگستری وجود دارد؛ چرا که این کارها ذاتا جرم بوده و قانونگذار آنها را قابل پیگرد میداند. معمولا در این موارد، جرم و مجازات ضرب و شتم عمدی ثابت میشود.
نحوه شکایت از والدین در این مورد، مانند دیگر موارد شکایت کیفری بوده و از طریق ثبت دادخواست از طریق دفاتر خدمات قضایی و سپس ارجاع به دادسرا و دادگاه انجام میشود.
متخصصین بنیاد وکلا آماده ارائه انواع مشاوره حقوقی و کیفری به ما عزیزان میباشند.
همچنین شما میتوانید به صفحه اصلی وب سایت بنیاد وکلا مراجعه نمایید و تنها با یک کلیک مشاوره خود را با وکیل آنلاین رزرو نمایید.
سلام من یک دختر ۱۴ساله هستم و مادر و پدرم از هم جدا شدن ومن پیش مادرم زندگی میکنم مادرم دوباره ازدواج کرده ومن باپدر ناتنیم جور نیستم من و پدر ناتنیم باهم خیلی دعوا میکنی و خیلی وقت ها اون منو میزنه و کلی فحش بد میده وبعد مامانم به پدرم زنگ میزنه و همه چی رو بهش میگه و پدرم به من زنگ میزنه و کلی تحقیرم میکنه و به مامانم پیشنهاد میده از خونه بیرونم کنن پدرم به من نفقه نمیده و سالی یک بار همو میبینیم
امیدوارم کسی باشه که بهم کمک کنه
سلام من ۱۵سالمه و مادرم به شدت تحقیرم میکنه پدرم هم منو میزنه و نفقه نمیده و چون چاقم جایی منو کار راه نمیدن و نمیتونم خرج زندگیمو در بیارم که فرار کنم شب ها از مغازه ها دزدی میکنم که سیر بشم و پدرم بهم حتا پول تو جیبی نمیده
من الان ۳۸ سال سن دار، من را پدر مادرم تا ۴ و ۵سالگی به دایی ام یعنی برادر مادرم کرایه داده بودند و به خوانواده ام در قبال اجاره جسمم و تجاوزات هروزه یک خانه ۲۸ متری دادند بعد از اون مجبور بودم برای پدرم کارکنم و درب مغازه او را مدیریت کنم تا ۲۸ سالگی که تمام درامدم یک ریال هم به من نرسید و پدرم حسابی ثروت مند شد و بسیار مهتاج و معتاد شده بودم من از کودکی توسط برادر مادر با مواد مخدر بیهوش میشدم و بهم تجاوز می شد البته این بلا سر خواهرم که سه سال از من بزرگ تر بود نیز می امد در ۲۰پ سالگی خواهر مقداری سرمایه از جایی دیگر بدست اورده بودم ازم کلاه برداری کرد و بعد از سالها اعتیاد و بستری شدن در بیمارستان روانی دکتر ها به خوانواده ام گفتند بهم کمی کمک مالی کنید و…. خوشحالم که زنده هستم و دیگه با پدر و مادرم زندگی نمیکنم دوست داشتم میتوانستم این ظالمان را به اشد مجازاتشان برسانم امید وارم یک روز بتوانم
سلام دخترم ٢١سالمه خسته شدم ازرفتاراى مادرم هيچ جاعابروندارم توكوچه خيابون همه جاباهام دعواميكنه فحاشى ميكنه وبدترين توهيناروميكنه… مامانم يك زن بسيارعقده ايى هست چون دستش به حانواده شوهراولش نميرسه عقده هاى درونيش روسرمن خالى ميكنه ازش متنفرم شوهردومش هم روانى ترازمادرمه
گيردوتاديوونه روانى افتادم كه عابروحيثيتم روميبرن وبددهن وروانى هستن
مادرم ادعاى باپرستيژبودن وباتحصيلات بودن و درجه يك بودن ميكنه درصورتى كه يك روانى باتحصيلات هستش
ميخوام ازش شكايت كنم آساسش روان ندارم
وميخوام باپو ل ونفقه ازخونش حتى اگراومدم بيرون دست خالى نباشم وميخوام درسى بشه كه يادبگيره بامن درست رفتاركنه لطفابهم كمك كنين
سلام من دخترم تازه وارده ۱۶سالگی شدم پدر مادرم از وقتی که دونستن جنسیتم دختره و پسر نیست خواستن منو سقط کنن ولی دکترا گفتن قتله و وقتی به دنیا اومدم مادرم خواست چند بار وقتی که بچه بودم منو از پله ها و از تو گهواره بنداز پایین ولی هر بار میخواست یه کاری کنه خواهر بزرگترم که ۸سال ازمن بزرگتره نجات داده و هیچ وقت مثل بچه های مردم زندگی نکردم همش منت سرم گذاشتن و منو کتک زدن منو با لگد پرت کردن با هر چیزی که مبینی منو زدن و الان خواهر بزرگترم دو ساله ازدواج کرده کسی نیست نجاتم بده کمکم کنه تنها خودم در اتاق گریه میکنم و خودمو میخورم و الآن تموم بدنم کبود و زخمی سر اینکه یه خاله دارم که اومده بود خونمو بهم گفت تو جنده ای گفتم تو با چه مدرکی اینو میگی مگه من از خونه رفتم بیرون اجازه هیچی ندارم چرا جنده ام اومد منو زد و مادرم بهش گفت تو راست میگی این بیحا جندست و اینا الان پدرم سر اینکه جوابشونو دادم اومد منو اینقدر زد که جا نمونده کبود نشه خواستم بگم میتونم شکایت کنم ازشون؟
کامنتاتونو میخونم بیشتر دلم واسه خودم میسوزه کاش دغدغه منم مثله شماها بیرونو لباس پوشیدنو گیردادن بود فقط من هفته ای سه بار کتک میخورم سره این که چرا زندم و خودمو نمیکشم توهینو تحقیرو تهدید به این که از خونه میندازنم بیرون واقعا خانواده ی روانیی دارم کاشکی راهه حله دیگه ای بود با این که کار میکنم نمیتونم مستقل شم بابته جای خوابمم ازم پول میگیرن:)
۲۰ سالمه و دختر هستم. تا قبل اینکه برم دانشگاه محدودیت تو همه زندگیم داشتم محدودیتی ک فقط حق مدرسه داشتنو داشتم اونم سر تایم خونه باشم الانم دارم نمیگم ندارم ولی خب هنوز ی ساله میرم دانشگاه و ۷ ماهه ک میرم سر کار محدودیته ی ذرع کم شده اونم فقط دانشگاه و سر کار رفتم ک اینم باید سر تایم خونه باشم روز و شب دعوا و بحث جنگ و کتک اسایشو ارامشی ندارم هنوز ک هنوزه با اینکه ۲۰ سالمه هیچ اختیاری ندارم همش تصمیمات گرفته مشه برام بعدش هی مگن تازه خوشیت تو همین خونس حق بیرون رفتن با دوستام ندارم حق هیچ جا رفتنو تنها یا با دوستام ندارم اخه اینم زندگیه دیگه ۲سالع ب سن قانونی رسیدم تا جایی زندگیم رسیده ک دوسال پیش اونقدر فشار روم بوده ک دوبار رگ خودمو زدم هیچ تغییر نکرده زندگیم ک هیچ بدترم شدهه دیگه تحمل ندارم تا جایی ک دیدم میشه اولاد از پدر مادرش شکایت کنه کمکم کنید غیر حضوری شکایت کنم واقعا دیگه خسته شدم انگار کنید منم جا خاهرتون بخدا خیلی خستم دیگههههه
هر اخر هفته دعوا دارن
فقط دوست دارم برم بیرون با دوستام حالم از خونه بهم میخوره چون همش خاطره دعواس
وقتی زندگی دوستامو میبینم واقعا دلم برای خودم میسوزه چون هم درسم از اون بهتره هم تلاش بیشتری می کنم ولی اونا خانوادهاشون خیلی با هم صمیمین
سلام من ایلیا هستم ۱۵سلام و پدر تو ۱۰سالگی مرد و الان دارم با مادرم زندگی میکنم مادرم میگه دیگه نمیخامت هیچ جای رو ندارم از ۱۰ سالگی سیگار میکشیدم مادرم بهم عرق می داد تا بخوابم تا خودش با غریبه رابطه داشته باشه و گل هم بهم می داد لطفن اگر کسی میتونه کمکم کنه بهم زنگ بزنه ۰۹۲۱۵۹۸۲۸۹۷
ایلیا شمارهتو منتشر نکن..
سلام، من همسن تو هستم و تو رو مثل خواهرم ميدونم، پس، چطور ميتونم كمكت كنم؟ فقط بگو من به خيلي أفراد كمک كرده ام و شايد به تو هم بتونم كاري كنم، اميدوارم كه حالت بهتر بشه🙏🌹
۳۲ سالمه و پسر هستم. نمی تونم این زندگی ۳۲ ساله رو توی یه کامنت خلاصه کنم ولی خدا نصیب گرگ بیابون نکنه که سرپرست های آدم بیمار اعصاب و روان باشن. هنوز که هنوزه ، به این سن رسیدم نمی تونم خودم رو جمع کنم و فشار های عصبی و جسمی که والدین من به من وارد کردن طوری که حتی توی این سن هم نمی تونم فراموش کنم و خونه نشین شدم.
قانون اسلامی چی می گه: اگه پدرت تو رو کشت هم اجازه نداری چیزی بگی
آفرین منم مثل کپی توخیلی فشارمیاره مادرم وخواهربرادرواسم ازوقتی که پدرم فوت کرده فقط کاری میکنن چیزی میگن اعصابم منفجرمیشه خودم هم مریضی اعصاب و روان هستم دارومیخورم معافیت دادن کارت قرمز ولی بااین حالم همسایه هااهالی محله راضی هستن هیچ کسواذیت نکرد ولی درخونه اعصابموراحت نمیزارن چیکارکنم
سلام اسمم و نمیتونم بگم فقط میخوام بگم که یک دختر ۲۲ساله هستم که در خانواده ای مذهبی زندگی میکنم به خاطر اینکه دلم میخواد مانتو بپوشم و زندگی معمولی داشته باشم همیشه دعوام میکنن مادرم مثل دیونه ها میمونه بعد مدت ها که تونستم برم بیرون با یکی از دوستام که متاسفانه پسرم بود و از قضا من خیلی هم دوسش دارم و این آقا اومده بود که حرف بزنه برای زندگی بهتر مادرم تو خیابون جلو یک عالمه آدم من و تا جای که تونست زد الان گوش سمت راستم شنوایم کم شده ولی جرعت ندارم به پدرم بگم میترسم اون هم دعوام کنه که چرا با یک پسر بیرون بودم ولی برای امر خیر ارنجمم در رفته واقعا نمیدونم باید چکار کنم ترو خدا کمک کنید من دارم دیونه میشم هر وقت میرم بیرون بالای صد بار بهم زنگ میزنه کجای چکار میکنی دلم میخواد گوشیمو خورد کنم که هیچ وقت صدای مادرم و نشونم از شما خواهش میکنم یک راهی پیشنهاد کنید من واقعا از لحاظ روانی مشکل پیدا کردم و توانای ندارم دیگه نمیکشم کمک کنید ترو خدا پولم ندارم برم مشاوره
قوی بمون دخترم میدونم چه دردی داری تحمل میکنی ولی کم کم مستقل میشی و همه چی درست میشه، لطفا قوی بمون و یادت باشه خدا حواسش هست بهت
تحمل کن به همه ی آرزو هات میرسی
دخترم ۱۴ سالمه
پدر و مادرم جدا شدن و با پدرم زندگی میکنم پدرم تو فکر اینه بره شمال زندگی کنه و منم ببره اما من نمیخوام برم راجب این موضوع به مامانمم چیزی نگفته…آیا بابام میتونه بدون رضایت من محل سکونتم رو تغییر بده؟
چقدر وضعیت خرابه حاجی
دلم گرفت ایکاش نسل مادر پدرمون انقدر بی عقل و سنتی نبودن
كاش نسلشون منقرض بشه به حق پنج تن
اصلا کامنت ها رو که میخونم میبینم چقدر ما مظلوم بدبختیم.
این صفحه رو به این امید باز کردم کور سویی باشه برای خلاص شدن از این وضع ولی بقیه رو که میبینم تو شرایط بدتری هستند.
اگه بخوام داستان خودم بگم طولانیه
فقط بگم که به عنوان یه پشت کنکوری جملاتی که فقط امروز از مادرم شنیدم اینا بود “یه کاری میکنم خودکشی کنی” “شب که بخوابی کتابات اتیش میزنم”
بعدش هم بهم ریختن و پرت کتابا و وسایل وسط اتاق و همش هم به این دلیل بود که من از بالا رفتن از نردبونی که میدونستم میوفته خودداری کردم(نه فحشی نه توهینی)
خانواده وضع مالی خوبی دارند ولی مادر روان پریش
تمام هدفم اینه که رتبه خوبی بیارم چند ماه دیگه انتخاب رشته کنم و فاصله بگیرم
دور شم
عوضش میدونم تو بهترین پدر یا مادر دنیا میشی برای بچه هات ، قوی بمون
منم مثل توام .
امید وارم یه همچین آدمایی از زندگیمون گم شن
شاهد دعوای شبانه ارزوم اینه که مثل دوستام باشم
سلام من دختر ۲۷ ساله هستم چهار سال پیش بخاطر مشکلات اضطرابی اختلال خواب پیدا کرده بودم و خانوادم بدون نسخه پزشک به من دارو خوروندن و وضعیت بیخوابی بنده رو شدید کردند دمای اتاق رو بردند بالا وچهار تا پتو رو من انداختند که من دچار تشنج شدم و منو به مرکز اعصاب و روان بردند
و ادای ادمای نگرانو برای من بازی کردن
بلایی سر من اوردند که دیگه نتونستم به دانشگاهم ادامه بدم توانایی بدنم تحلیل رفت
از زندگی سیرم کردن
شاید تونسته باشن بدنت رو خراب کرده باشن ولی هیچوقت نمیتونن روحت رو خدشه دار کنن، تو تعیین کننده ای شاید سخت باشه ولی میتونی هرکاری بکنی
قوی بمون
سلام من ۱۴ سالمه تابستون ۱۴۰۲ با دوستم بیرون بودم و مامانمو بزور راضی میکردم ک با دوستن بیرون برم همیشه میگف تو نباید بیرون بری با کسی دوس نشو اونوقتا من افسرده بودم تازه داشتم توب میشوم دوستم بهم گف بریم خودمونو از پل پرت کنیم پایین منم قبول کردم رفتم باهم این کارو کردیم هردومون زنده موندیم و مک تک فرزندم مامانمو بابام طلاق نگرفتن و بابام شمال زندگی میکنه ما ی شهر دیکه میش خانواده مامانم خانواده مامانم هروز بهم گیر میدن اینکارو کن اینو نگو اینو بگو فلان رفتارو کردی نباید گوشی دستت بگیری اینو نپوش آبرومون بردی تو زندگیم ی پسر هست ک از داداش برام بیشتره جونمو نجات داده ۳ بار مامانم ازش تشکر میونه ها ولی خو بازم نمیزاره باهاش حرف بزنم میگه خوشم نمیاد و نمیزاره برم بیرون هرچی میگم بهونه میاره نمیزاره بیرون برم نمیزاره بعد مدرسه با دوستام بیام خونه نمیزاره با کسی حرف بزنم گوشی بهم نمیدن من فق به همین پسره ک مثل داداشمه میتونم پناه ببرم و مامانم میبینه واقعا از این پسرای تازه به دوران رسیده نیس ک وای میخوام باهاش رل بزنم وای فلانه نیس ولی باز گیر میده بهم کل خانوادم رو مخمن یه مدت فق منو میبردن دکتر خانواده دوستمم اون شب ک از پل افتادیم اومدن بیمارستان ولی حالشو میپرسیدن میخواست مشکلشک بدونن اون وقت مامان من فق نگام میکرد خالم میگف بریم خونه میکشیمت هرچی میگم داد میزنن سرمم هرچی میشه میگن میفرستیمت پیش بابات میخوام بمیرم درک نمیشممممم
تصور کن بچه ای مثل خودت داشتی
بابا مامانت از تو بیشتر تجربه کردن پس راه درست رو میدونن و فکر نکن هرچی میگن به خاطر اذیت کردنته، عاقل باش
با سلام من پسرم و ۱۷ سالمه و بابام مامانم طرف خواهرم رو میگیرن در هر شرایطی و من هم نمیتونم کاری بکنم اونا به من فحش میدن و میزننم و نمیزارن بیرون برم و تو خونم افسردگی گرفتم پدرم معتاده و مادرم هم اهمیت نمیده پدرم نه منو به مدرسه میبره نه پول کرایه ماشینمو تامین میکنه و آخرشم انتظار داره با این وضع درس خوندنم نمره خوب بیارم واقعن منطقشون چیه؟ نه وسایل درسی ام رو تهیه میکنن و نه میزارن برم جایی کار کنم مگه دیگه به سن بلوغ نرسیدم خب تصمیم گیری دست خودم هست و هر چی وظیفه شون بوده رو منت میکنن برام و حتی یه بار از مادرم شنیده بودم که نمیخواستن منو بدنیا بیارن ولی دیگه کار از کار گذشته بود من حتی از بچگیم هم عکس ندارم چطور خواهرم از بچگیش عکس داره بعد وقتی میگم بهشون بهونه میارن میگن که دوربینو فروختیم بخاطر همین بود منم که میگم خب قبلش عکس مینداختن دیگه میگن آخه دوربینو دیگه فروختیم خلاصه وارد این موضوع ها نشیم من کلا از نظر روحی و روانی مشکل دارم دیگه روانی شدم هی بهشون میگم که صلاحیت منو نخواین اونا به من زور میگن اگه راه حلی دارین لطفاً بگید
سلام. خسته نباشید من ۱۲ سالمه مامان منو همیشه میزن بابام موقعی منو میزنن میخنده اونم میزنه تو رو خدا منو با اتو تهدید میکنه میگع به گو من گوهم کمکم کنید از شرشون خلاص شم
لطفا برو پلیس و همین حرفا رو بزن، همه چی درست میشه
مراحل شکایت از خانواده رو میشه بگین🙃
در یک کلام بریدم از زندگی
سلام من چکار کنم
گیر خونواده روانی افتادم
مخصوصا مادرم ۲۳ سالمه ولی حق بیزون رفتم ندارم
چون با چاقو میزنتم
توخونه هم افسرده شدم.
فقط باید توخونه بموم بمیرم
یا فرار کنم
۱۱۰ تمام موضوع رو بگو
فرار کن و برو یه شهر دیگه و زندگی جدیدی شروع کن
سلام لطفا با ۱۱۰ تماس بگیرید یا به دادگاه خانواده مراجعه کنید
سلام من ۱۴ سالمه و حقیقتا پدر و مادرم در هر شرایطی طرف برادر بزرگترمو میگیرند در هر شرایطی و اون کلا دروغ میگه و اونا هیچوقت حرف منو باور نمیکنن نمیزارن با دوستام باشم و فقط سرم داد میزنند لطفا کمکم کنید کم کم دارم به سمت خودکشی میرم از نظر بهترین راهه برای مثال یه روز خواستم با دوستام بازی کنم با کامپیوتر بابام اومده بهم هرچی از دهنش میاد بیرون گفت و نزاشتن لطفا کمک
سعی کن بفهمی بچه واقعی هستی یا بپرس ببین آیا چیزی بنام تو هست یا نه اگه باشه یک حرف دهناشون بگرد ببین بچه واقعیشون یا خیر
سلام
۳۳ سالمه و مادرم مشکل روانی داره.. یه ادم دیکتاتور و زورگو و بی منطق هست حتی مشاور هم رفتیم و گفتن مشکل روانی داره ولی واقعا کاریش نمیشه کرد تمام امیدم ازدواج بود که از خونه دور شم ولی خواستگارهارو با رفتاراش رد کرد حتی تو جلسه های خواستگاری میگفت من از دست این دختر راضی نیستم….. حمام نمیذاره برم حتی اینه های خونه رو رنگ کرده که تو خودمو تو اینه نبینم چند دفه با چاقو به من حمله کرده و میگه تو هوو منی و هزارتا حرف کثیفتر…. نمیتونم دیگه خونه بمونم چون افسرده که بودم ولی الان خودمم به حد جنون رسیدم یا خودمو میکشم یا اونو…. میخام ببینم میتونم حق خودمو مطالبه کنم؟ اون قسمی که قرار بود به عنوان جهزیه بهم بدن و ارثم از این زندگی رو بگیرم برم برای خودم زندگی کنم؟؟
سلام من حنانه ۱۸ سالمه پدر مادرم از هم جدا شدم و پدرم الان ۱۱سالته زن گرفته من دوساله دارم میرم سرکار و جرعت نمیکنم یه ادامس واسه خودم بخرم چون انتظار دارم کل پولمو تمام و کمال بدم به اونا و از پول خودم هیچی برام نمیخرن همیشه از لباسای بقیه میپوشم الانم که گوشیمو با کارت آبرمو گرفتن ولی خودم صبح يواشکی ورش داشتم توروخدا یه راه حلی بدین من بتونم ازشون شکایت کنم بخدا الان تو سرم افتاده شب خونه نرم
اگر میتونی خونه بگیری برای خودت بگیر جدا شو
سلام لطفا کمکم کنین
یه دختر ۱۴ سالم کمبود ویتامین شدید دارم
پدرم تو ۶ سالگی از دست دادم
مادرم یه روانیه
با قاشق داغ بدنمو زخمی کرده
هر دقیقه در حال کتک خوردنم
پول نمیده بهم برام چیزی نمیخره
مادر بزرگم ماهی ۵۰ تومن میده که اونم هزینه شارژ میدم
۵ سال پیش از یه خیریه گوشی گرفتیم
روی این گوشی مالکیت داره
نمیزاره کار کنم
چیکار کنم؟
:)))) بمیرم برای خودمون..
سلام وقتتون بخیر، ۱۸ سالمه
خانوادم اذیتم میکنن مدام کتکم میزنن سر هرچیز کوچیکی و حتی حق این ک بخوام از خودم دفاع کنم رو هم ندارم. ن بیرون میتونم برم از خونه،ن پول تو جیبی بهم میدن و نه هیچ چیز دیگه ایی
خسته شدم ازین شرایطی ک دارم، واقعا دارم اذیت میشم. حاضرم هر کاری کنم فقط یک ثانیه هم تو این خونه نباشم.
هیچ پولی ندارم برای این ک بخوام با مشاوره ها صحبت کنم
ازتون خواهش میکنم، و عاجزانه درخواست دارم که کمکم کنین💔
۲۰ سالمه و دانشجوام خانوادم هزینه ی زندگی کمی بم میدن و نمیزارن کار کنم. توی خونه هرروز دعوا فحش و توهین و تهدید. حق صحبت یا نظر راجب زندگیم ندارم نمیزارن حتی گریه کنم وقتی خستم
. هروقت اونا بگن باید بخوابم و بیدار شم هروقت اونا بگن باید غذا بخورم وووو خستم تروخدا یکی کمکم کنه چجوری مشکلمو حل کنم حتی حق ازدواج هم ندارم
۱۶ سالمه مادرم کلی توهین و فحش بهم میده پدرمم کتکم میزنه
هر روز این اتفاقا تو خونه رخ میده.نه میتونم از خونه برم بیرون با رفیقام نه میتونم اونطوری که دوس دارم لباس بپوشم .حتی پول هم بهم نمیدن.تروخدا یکی کمکم کنه
سلام مادر و پدر و برادرم منو مورد ضرب و شتم شدیدی قرار دادند سر یه موضوع الکی و من حال روحیم و جسمیام خیلی بد هست چندین ضربه به سرم خورده ک خیلی درد میکنه
اگر سنت قانونی نیست تا زمانی که زحم و کبودیت تازست زنگ بزن ۱۲۳ دیگه نمیزارن که خونواده ترو ببره
و اگر سنت قانونیه زنگ بزن ۱۲۳ وقتی که بیان و ببرنت تو همون موقعیت یه شکایت از پدر مادر بنویس
نفقه از پدر بگیر
سلام یکی به من کمک کنه خانوادم نمیزارن آزاد باشم برم بیرون و… کاری کردن من به خودم آسیب میزنم خودکشی کردم چندبار رگمو زدم و خوشم نمیاد اینا کاری میکنن که من به خودم آسیب بزنم لطفا کمک کنید
سلام عزیزم دلم تو نباید به خود ت آسیب بزنی….. یه مدت هرچی که اونا میگن تو عمل کن دختر خوبی باش… و به حرف شون گوش کن… ماه بعدی رفتار های خوب اون ماه رو بهشون بگو و سع کن کم کم خودتو آزاد کنی وهمین طور بیش برو من دکتر هستی هستم برای مشاوره در خدمتم
یه دختر سی ساله هستم که تو خانواده نسبتا سنتی بزرگ شدم. باهوش و تلاشگر بودم از اول و الگوی بچه های فامیل. برادری دارم از خودم ۵ سال بزرگتره اونم تو هوش مثل من بود. پدر و مادرم هردو دیپلمن و مشکلات روانی دارن اما هیچکس به خودش نمیگه روانی ولی بقیه به مرور با برخورد ورفت امد میفهمن که نرمال نیستن. از شانس، ما از دوتا بیمار متولد شدیم که تو ژنمون هست و با زندگی کنار دوتا بیمار تاثیرش بیشتر و بیشتر شده. بیماری برادرم از من خیلی بیشترو حادتره.من تا جایی که تونستم با ارتباط گیری با ادمها و اومدن تو جامعه و کمک گرفتن از بقیه تونستم یه بخشی رو کنترل کنم ولی اون نه تنها برای خودش کاری نکرده بلکه به ماهم سرایت میده و هرچی سعی داریم حالمونو با چیزای ساده و کوچک خوب نگه داریم ولی برادرم نمیذاره و اذیت میکنه. همه مون شدیم روان پریش و عصبی و ناامید بخصوص خودم.
از بچگی منو سر هر بهونه ای کتک میزد بااینکه اختلاف سنیمون کمه همیشه نقش اقا بالاسر داره حتی تا الان که سی سالم شده. نه مادر نه پدرم چیزی بهش نگفتن و نمیگن انگار ازین قضیه لذت میبرن یا افتخار میکنن یکی هست که به بقیه زور بگه.مامانم تعریف میکنه که داداش خودش که تک پسرم هست اینجوری بوده اما چون بچه کوچک خونه بوده واز باباش حساب میبرده نمیتونسته خواهراشو اذیت کنه برخلاف بابای من که ادم ضعیفیه و کسی رو حرفش حساب نمیکنه.حالا پسر خودش شده مثل داییش و مادرش ازش دفاع میکنه.
چند سالی میشه که خودمو ازشون کشیدم کنار و قاطی افکار پوسیدشون نمیشم .بخاطر همین که مثل اونا نیستم باهام لج افتادن و اذیتشون بیشتر شده که چرا کارا و رفتارام مثل اونا نیست.
زمانی که میخواستم انتخاب رشته دانشگاه کنم از روی سادگیم همه رمزامو داده بودم بهش و کارنامه هامو چک میکرد که مثلا تو درسام کمکم کنه. یه روز صبح از تو سایت سنجش وارد شد و یه رشته بیخود تو یجای پرت برام زد که مجبور شم انصراف بدم و یسال عقب بیفتم و دوباره کنکور بدم چون خودش سال دوم رفته بود دانشگاه و حسادت میکرد. منم خوندم و سال بعد مهندسی تهران قبول شدم.
اونروز بود که فهمیدم این ادم اصلا قابل اعتماد نیست و بخاطر خودش هرکسی رو زیر پا میندازه. ازون به بعد هیچ حرف و کار مهمی از زندگیم بهش نزدم و قایمش کردم. ادم پرخاشگر و عصبیه و دلیل این کاراشو خونواده و شرایط رفاهی زندگی میدونه که یه بخشش درسته ولی نه همش چون منم تو اون خونه بزرگ شدم و رشد کردم ولی ۱۸۰ درجه باهاش فرق میکنم و خیلی خیلی موفق ترم و همه فامیل اینو میگن.
سر هرچیز کوچکی میگرده داستان میسازه که فلانی این کارو کرد یا چرا این حرفو زد که دعوا درست کنه.نه تنها روی من بلکه روی پدرمادر خودش هم دست بلند میکنه و فحشای خیلی بدی میده بهمون که لایق بدکاره های خیابونم نیست.
تاجایی که یادمه تمام روزا و شبها تو خونه دعوا بوده و روز خوش ندیدیم.جوری که یک ساعت میره بیرون از خونه همه احساس ارامش پیدا میکنن. دنبال کار و زندگی هم نرفته .بیکاره شغل نداره بابام تو ۶۵ سالگی کار میکنه نون اینو بده با ۳۵ سال سن. ولی من از بعد دانشگام رفتم سرکار حقوق دارم ماشین خریدم دستم تو جیب خودمه همینا حسادتشو بیشتر کرده و هر حرفی بهم میبنده که منو پیش بقیه خراب کنه. برنامه ای هم برای آیندش نداره چون به قدر کافی ارث و خونه از بقیه بهش میرسه.
یه موقعی هم چیزی بشه و توهین کنه که دیگه من طاقت نیارم و جوابشو بدم بهم حمله میکنه انقدر میزنه تا یجات بشکنه کبود بشه خونریزی کنه.
یادمه سال اخر دانشگاه داشتم پایان نامه مینوشتم که سر اینکه گفتم چرا با نت خونه فیلم دانلود میکنی نمیذاری من تحقیق کنم سرعتم کم شده وبهش گفتم تو بیکاری موندی خونه بقیه رو اذیت کنی نذاری به کارشون برسن، بهم حمله کرد همه موهامو کند پرتم کرد وسط اتاق کلی فحش داد. منم با چشم گریون داشتم موهایی که دسته دسته درومده رو جمع میکردم و زخمای سرمو میدیدم. مامانم بهم گفت زبونت اخرسر کار دستت میده ینی مثل من ساکت باش توسری بخور حرف بشنو ولی چیزی نگو.چون کسی زورش به اون نمیرسه منو میکوبن.بابامم که مثل همیشه خنثی…
درسم تموم شد کار پیدا کردم سر اینکه کجا میره با کی میاد با کی حرف میزنه همکاراش کین. چند بار دعوا و کتک کاری کرد باهام و گوشیمو چندبار گرفت ازم . قفلشو باز میکرد حرفای منو با دوستام میخوند واسه مامانم تعریف میکرد. فکر کن حرفای دخترا به هم چیه که میشینی میخونی از توش یچیزی دربیاری. هر روز تهدید میکرد که صورتشو میسوزونم سرشو تو خواب میبرم و میرم دنبالش تعقیبش میکنم ابروشو میبرم و… شبا با ترس از مرگ میخوابیدم تا اینکه مجبور شدم برم خونه مادربزگم اونجا بمونم .اونم چون دست و پا نداشت مامانم اومد ازش مراقبت کنه به بهونه من و دوسال موندگار شدیم پیشش تا فوت کرد. ولی بازم دست از سر ما برنداشت. صبح میومد خونه مادربزرگم تا شب که بره بازم همون حرفا و کارارو میکرد چند بارم دست رو مادربزگش بلند کرد که چرا صدا و اذیت میکنی.خب اونم مریض بود دست خودش نبود.
بعد دوسال برگشتیم خونمون.رفتارش بهتر شد بخاطر این فاصله که افتاد اما اذیتای خودشو داره.عید شد و سر بحث کوچک به بابام حمله کرد و کتکاری شد و منم که نمیتونم جلوی ظلم واینستم قاطیشون شدم که از بابام دفاع کنم دوباره موهامو به باد دادم و فحش شنیدم اما جلوش وایسادم. مامانم هر موقع بخث میشه میگه چیزی نگو وگرنه میگیردت به باد کتک.انقدر که از اول این کارو کرده و کسی جلوشو نگرفته.
در سال ۱۳۹۹ با همکارم که یکسال ازم کوچکتره به قصد اشنایی دوست شدیم. بعد یکسال دوستی فهمیدیم که سر بیشتر مسائل با هم هم نظر هستیم و تفاهم داریم و به خانواده ها گفتیم که قصد ازدواج داریم. خانواه دوتامون سر یسری مسائل اولش مخالف بودن مثل اختلاف سنی و وضعیت مالی پسر و … که به مروز زمان و صحبت تا حدی کوتاه اومدن.اینو بگم که هردومون سطح متوسط مالی داریم و تحصیل کرده ایم و بقولی دستمون تو جیب خودمونه و میتونیم باهم از پس هزینه های زندگی بربیاییم. اما مشکلی که هست خانواده من هستن که انتظار خونه و ماشین تو این وضع اقتصادی دارن که برای پسر باشه که من سر این مورد خیلی باهاشون بحث کردم که سطح توقعشون پایین بیاد و میخوام یجوری خودمو از خونه دور کنم بذارم برم حتی اگه بشه برای همیشه. هیچی هم نمیخوام نه جهاز نه پول چون برادرم گفته حق ندارید چیزی بهش بدید یا براش خرج کنید وگرنه شب و روز براتون نمیذارم.
مشکل اصلی من برادرمه . خانوادم از ترس اینکه نمیذاره پای کسی به خونه باز بشه و ابروریزی و دعوا میکنه نمیذارن ازدواج کنم. مامانم میگه با این شرایط باید تا اخرعمر بمونی خونه. حتی با خواستگارم که چند بار زنگ زدن و رفتن محل کار بابام که ازش اجازه بگیرن بد رفتاری کردن و جواب سربالا داده که بذارن برن.همش بخاطر اینکه از پس برادرمبرنمیان و ازش میترسن.
شدم یه ادم روانی به ظاهر سالم که نمیخوام با کسی حرف بزنم گوشه گیر شدم. همش اهنگ غمگین گوش میدم دوس دارم گریه کنم حس سنگینی همه وجودمو گرفته میدونم افسردگی دارم ولی هیچ راهی پیدا نمیکنم.نه فامیل نه خانوادم هیچکس نتونسته کمکی به من بکنه که ازین شرایط زندگی و روحی بیرون بیام.هیچ چیزی خوشحالم نمیکنه فقط میخوام با کسی که تا الان به پام مونده ازدواج کنم که حالم بهتر بشه و از نو خودمو بسازم.
من موندم و مشکلات و اسیب های روانی که تو این سی سال دیدم و راهی جز فرار از خونه یا مرگ ندارم. هر روز به این فکر میکنم که اگر نتونم ازدواج کنم و از خونه برم باید خودمو بکشم شاید راحت شم.
هرکاری برای زندگی و ایندم میخوام بکنم یه سنگی میندازن و نه میارن. شدن تصمیم گیرنده زندگی من و دارن با ندونم کاری پوچش میکنن. الانم که مانع ازدواج ما شدن.
به هرکس که میشد اعتماد کنم گفتم و کمک خواستم تا با پدرو مادرم حرف بزنن یجوری راضی شن من ازدواج کنم ازین خونه برم از طرفی بچه نیستم که بقیه بخوان تصمیم بگیرن یا زندگیمو بدم دستشون خراب کنن. من دیگه رسیدم اخر خط . من از همه ارزوهای یه دختر که رسیدن روزخواستگاری و ازدواج و پوشیدن لباس عروسه گذشتم تا فقط خودمو نجات بدم و همه حرفایی که قراره تو اینده از خانواده شوهر بخاطر نداشتن خانواده خوب، بشنوم رو به جون خریدم که شاید بقیه عمرمو تو راحتی زندگی کنم.
نمیدونید چه دردیه که هر روز حرف توهین آمیز بشنوی و تحقیر بشی و با نگرانی و استرس از خونه بیرون بیای که قراره امروز چه اعصاب خردی جدیدی تو خونه درست بشه.هر بار تلفنت زنگ میخوره یا پیام میاد تن و بدنت بلرزه که مامانت پیام بده باز اینجوری گفت اینجوری کرد یا خونه رو بهم ریخته وسایلو شکسته. ولی ظاهرو حفظ کنی که در و همسایه و همکارات نفهمن چجوری داری زندگی میکنی. آخرم وقتی خودمو کشتم میگن خوشی زده بود زیر دلش یا حتما بی ابرو شده بود که خودشو کشت. دیگه نمیدونن چی بهت گذشته که این تصمیمو گرفتی.
امیدورام بتونید کمکم کنید.
سلام دوست عزیز اگر بگم زندگی منم دقیقا مثل شماست باور نمیکنید
مادر پدر دیوانه
پدر خنثی
مادر و برادر زورگو
و نمیذارن ازدواج کنم
دقیقا دقیقا مثل شما
تو این دنیا نه عدالتی هست نه چیزی
دقیقا انگار داستان زندگی منو نوشتین
سلام شبتون بخیر برای اقدام شکایت فرزنده به پدر باید چیکار کرد
واقعا خیلی رو فشارم
کاشکی که هیچ کس کارش تا اینجا نکشه
خیلی سخت تو خانوادی باشی هی بهت گیر بدن مثل یه زندانی ازت رفتار کنن نمیدونین چقدر سختهه
خواهش میکنم کسی میدونه بهم راهنمایی کنه
من واقعا میخوام هم خودمو بکشم هم اونارو واقعا دیوانم کردن
به ۱۲۳زنگ بزن
سلام لطفا ازتون خواهش میکنم یکی که بتونه واقعا توانایی وقدرت اینو داشته باشه به من کمک کنه منو خانوادم از این مردابی که پدرمون برامون درست کرده دربیارید
هرروز دعوا هرروز کفر هرروز حرفای زشت آخه کدوم پدر حرفای خیلی زشت به دختر خودش میزنه نه پولی بهمون میده، نه چیزی میاره توخونه خودمون با کارگری کاری میکنیم واسه خرج خودمون
معتاد هرچی داره ونداره میده مواد میکشه کارم نمیکنه توقع داره ما همه برده های اون باشیم پول دربیاریم بده مواد بکشه
بخدا تنها دلیلی که تا الان تحمل کردم فقط بخاطر اینکه خودکشی گناه آرامشی نداریم خسته شدیم دیگه روانی شدیم از دست بابامون
اگه یکی باشه فقط واسه یه ماه بتونه اونو آروم کنه حداقلش اینه کمی کمتر اذیتمون کنه بخدا هرکاری میتونم بکنم واسه قدر دانی ازش
سلام اگه پدرتون معتاد هست شاید من بتونم راهنماییتون کنم
چرا واقعا چرا مگه چکار کردیم که این بلاها سرمون میاد
ی کامنت رو میخونم کامنت بعدی بدتر زندگی خودم که گوه تر اصلا نمیفهمم چرا کی گفته خدا عادل عه؟ کی گفته خدا به بنده هاش کمک میکنه
اقا بسه دیگه چقدر باید دووم بیارم
عزیزم، واقعا برای همه تون ناراحت شدم، خیلی دردناک
سلام یکی به من کمک کنه مادرم منو از غذا محروم کرده پدرمم اگه حرف بزنه مادرم درخواست طلاق میده و مهریشو اجرا میزاره کمک کنین خواهش میکنن مادرم منو ضرب شتم شدیدی میکنه من به کی بگم کمک کنین
چند سالته
به ۱۲۳زنگ بزن