در مقدمه قانون اساسی ایران خانواده به عنوان واحد بنیادین جامعه و کانون رشد و تعالی انسان یاد شده است که موادی از قانون مدنی به آن اختصاص داده شده است.
خانواده در حفظ و گسترش قدرت ملی نقش موثری ایفا میکند و سستی و تباهی آن انحطاط ملت را به دنبال دارد از آنجا که شریعت اسلام آخرین شریعت و پیامبر و کتابش آخرین کتاب آسمانی است.
شخصیت انسان به گونهای مد نظر است که با امیال درونی هماهنگ و با فرا خواندن مردم به ازدواج دائم مشکل غریزه جنسی را حل کرده است و ازدواج را پایه زندگی انسان و به عنوان امری ضروری تلقی کرده است.
با این حال گاهی شرایطی ایجاب میکند که انسان قادر به ازدواج دائم نخواهد بود اینجاست که اسلام بایستی شرایطی به عنوان راه حل مقطعی تدبیری برای تشریع مشکل خاص در نظر بگیرد.
عقد موقت راهکاری مناسب برای حل مشکلات جنسی جوانان و پیشگیری از فساد و مبارزه با آن خواهد بود که از اختصاصات نظام اسلامی به ویژه شیعه و در نتیجه از خصایص نظام حقوقی ایران است.
در قانون مدنی نکاح موقت و آثار و احکام آن طی مواد متعددی بیان شده که بسیاری از مقررات آن با نکاح دائم مشترک ولی از طرفی ازدواج موقت وابستگی بیشتری با اراده آزاد طرفین در شرایط و آثار احکام خود دارد که طرفین بتوانند از لحاظ زمان و مدت، نسل، نفقه، تمکین عام و خاص و شیوه انحلال شرایط مورد نظر خود را در عقود دخالت دهند.
نکاح
در قانون مدنی ایران و بسیاری از کشورهای دیگر از نکاح تعریفی به عمل نیامده است ولیکن کشورهای اسلامی ازدواج را تعریف کردهاند و بسیاری از وکیل و حقوقدانان ایران نیز تعریفی از آن ارائه دادهاند.
- نکاح در فقه: نکاح، عقدی است که به موجب آن زن و مردی به منظور تشکیل خانواده و شرکت در زندگی با یکدیگر متحد میشوند.
- نکاح در اصطلاح قانونی: نکاح یا همان ازدواج در قانون مدنی ایران تعریف مشخصی ندارد شاید قانونگذار خود را ملزم به این تعریف ننموده است نکاح در اصطلاح حقوقی اینگونه تعریف شده است: «نکاح قراردادی است که به موجب آن مرد و زن در زندگی با هم شریک و متحد شده، خانواده ای تشکیل میدهند».
ایرادی که به این تعریف میتوان گرفت این است که شامل عقد موقت یا نکاح منقطع نمیگردد ولی میتوان در پاسخ چنین گفت که در ازدواج موقت نیز نوعی تشکیل خانواده مد نظر است.
- نکاح در تعریف حقوقدانان: در تعریف اساتید حقوق نکاح رابطه حقوقی بیان شده است که به وسیله عقد بین زن و مرد حاصل میگردد و به آنها حق تمتع جنسی از بکدیگر میدهد.
این ایراد قابل بیان است که تمتع جنسی جزء ماهیت نکاح نخواهد بود و نباید در تعریف نکاح گنجاند. نکاح در تعریف حقوقدانان این گونه است که به هر یک از زوجین حق استماع از دیگری را به وجه مشروع میدهد و اگر استماع را به معنای عام و شامل هر گونه بهره گیری در نظر بگیریم تعریف مذکور قابل قبول خواهد بود و نکاح را ازدواج هم بنامیم.
نکاح دائم چیست؟
بعضی از اساتید و بزرگان حقوق در تعریف نکاح چنین گفته اند: نکاح عبارت است از رابطه حقوقی که به وسیله عقد بین زن و مرد حاصل میشود و به آنها حق میدهد که از یکدیگر تمتع جنسی ببرند.
اشکالی که بر این تعریف وارد است این که تمتع جنسی جز ماهیت نکاح نیست و اگر نکاح فاقد این مؤلفه باشد باز هم نکاح تحقق مییابد.
برای مثال میتوان به ازدواج موقتی اشاره کرد که در آن شرط عدم تمتع جنسی به عنوان شرط ضمن عقد قید شده است و چون عقد نکاح از عقود لازم است طرفین ملزم هستند که از این شرط ضمن عقد تبعیت نمایند.
البته تمتع جنسی از اغراض نکاح و شاید بتوان گفت که از مهمترین اغراض نکاح است ولی غرض منحصره نکاح نیست و اغراض دیگری مانند توالد و تناسل نیز جزء اغراض نکاح است ولی جز ماهیت نکاح نیست و بدون هر کدام از آنها نکاح پدید میآید.
حقوقدانان اسلامی و مشاوره حقوقی، نکاح را این گونه تعریف کردهاند: «نکاح عقدی است که به نحوه مشروع امکان استمتاع را به هر یک از زوجین میدهد» اگر استمتاع در این تعریف عام و کلی باشد و هرگونه استمتاع را شامل شود این تعریف تعریف درستی از نکاح خواهد بود.
نکاح موقت چیست؟
منقطع در لغت به معنی بریده شده است و در اصطلاح نکاح منقطع زناشویی است که برای مدت محدودی واقع شده است چنانکه ماده ۱۰۷۵ قانون مدنی ان را تعریف کرده است: نکاح وقتی منقطع است که برای مدت معینی واقع شده است.
در بسیاری از ایات قران به انسان اجازه داده شده است تا نیازهای جنسی اش از طریق ازدواج موقت و ازدواج دائم رفع شود ولیکن ازدواج موقت پدیده ای شایع نخواهد بود بلکه برای شرایط محدود و معینی تدارک دیده شده است.
ازدواج موقت ان است که زنی آزاد و کامل خود را با رضایت بدون مانعی برای ازدواج به عقد مردی در آورد و همان طور که از اسم ان پیدا است به صورت موقت و با تعیین مدت و مهریه منعقد خواهد شد.
نکاح موقت که به آن نکاح منقطع یا متعه نیز میگویند در عمل کمتر مورد استفاده خواهد بود و به تدریج از اهمیت آن در جامعه ما کاسته شده است واز ویژگیهای مذهب تشیع است که در فقه عامه آن را معتبر ندانسته اند ولی در قانون مدنی و فقه امامیه معتبر شناخته شده است.
ازدواج موقت مانند ازدواج دائم تنها با عقدی صحیح است که نشان دهنده قصد جدی طرفین بر ازدواج است و هر امیزشی بدون صیغه عقد هرچند با تراضی طرفین و میل و رغبت باشد متعه محسوب نخواهد شد. نکاح منقطع که در اصطلاح فقهی متعه و در عرف ازدواج موقت یا صیغه نامیده میشود از جمله مواردی است که در فقه شیعه امامیه پذیرفته شده و در زمان عمر اهل سنت رای به تحریم آن داده اند.
از نظر فقهی و هم قانون مدنی ایران نکاح منقطع مشمول عنوان کلی نکاح است.از نظر لغوی استعمال لفظ متعه انحصار به نکاح منقطع ندارد بلکه تنها در دیدگاه فقهی است که معنای نکاح منقطع از آن فهمیده میشود.
در روایات گفته شده است (امام رضا) ازدواج موقت برای کسی است که همسر ندارد تا با صیغه کردن پاک دامنی پیشه کند و کسی که همسر دائم دارد زمانی که دسترسی به همسر خود ندارد بلامانع است
موانع نکاح کدامند؟
موانع نکاح اموری هستند که تمام آنها درنکاح شرط و وجود آنها مانع صحت ازدواج است و منظور از آنها شرایطی است که چنانچه در یکی از زن یا مرد وجود داشته باشد، امکان ازدواج آن دو را موقتا یا به طور دائم منتفی میسازد حتی اگر کلیه شرایط اساسی صحت عقد نیز موجود باشدعقدی که به این ترتیب منعقد میشود، باطل است و لذا اثری از لحظه انعقاد بر آن بار نمیشود.
نداشتن همسر دائم
یکی از موارد موانع نکاح مجرد بودن زوج و یا زوجه است و نداشتن همسر دائم است چرا که دارای ضمانت اجرای مدنی و کیفری مقرر در قانون خواهد بود.
برابر قانون مدنی که از فقه گرفته شده است نکاح با زن شوهر دار باطل شناخته شده است و همچنین ممکن است حرمت ابدی ایجاد کند ماده ۱۰۳۴ قانون مدنی هر زنی را که خالی از موانع نکاح بداند مجوز خواستگاری میدهد و همچنین زنی که در عده رجعیه است نمیتواند به عقد دیگری درآید چرا که در عده رجعیه نیز مرد در مدت عده حق رجوع خواهد داشت و تا اتمام آن هیچ مجوزی به ازدواج نخواهد بود و این امر برای جلوگیری از اختلال در نسل میباشد.
در نکاح منقطع نیز همانند ازدواج دائم خواستگاری از زوجه موقت بر دیگری حرام است در نکاح منقطه حقوق امامیه اجازه میدهد که مرد بتواند هر چند زن منقطعه بخواهد بگیرد و حدودی برای آن تعیین ننمودهاند و لیکن به گفته حقوقدانان در صورتی در ازدواج دائم حق به ازدواج موقت است که مرد به همسر خود دسترسی نداشته باشد.
مواد ۱۰۵۰ و ۱۰۵۱ تصریح به نکاح با زن شوهر دار و زنا با زن شوهر دار میباشد که در مورد اول چه با علم و چه در اشتباه باشد موجب بطلان نکاح است و همچنین در ماده ۱۰۵۱ نزدیکی با زن شوهر دار موجب حرام موبد خواهد شد و در صورت جهل و عدم نزدیکی حرمتی ایجاد نخواهد کرد.
ماده ۱۰۵۴ چه در علم و جهل باشند حرام ابدی است ولیکن زنا در حالت اکره جرم تلقی نشده و حرمت ابدی ایجاد نخواهد کرد.
ارکان عقد موقت
نکاح موقت ۴ رکن دارد از جمله صیغه، در دین، مدت، مهر.
در نکاح منقطع رعایت تمامی شرایط اساسی که برای صحت نکاح دائم بیان گردید لازم میباشد و همچنین شرایط و موانع شناخته شده برای مطلق نکاح است و منقطع نوعی از آن میباشد.
صیغه: نکاح موقت نیز همانند نکاح دائم محتاج ایجاب و قبول است ه همچنین لفظ و شرایطی که در نکاح دائم گفته شد.
در دین در متعه شرط است که اگر زوج مسلمان باشد زوجه هم مسلملن و یا اهل کتاب باشد ولی در نکاح دائم مرد مسلمان نمیتواند با اهل کتاب ازدواج کند. زن مسلمان جایز نیست به غیر از مرد مسلمان ازدواج موقت کند.
ذکر مدت. اولین تفاوت در همان موقت و غیر موقت بودن نکاح است که در ازدواج موقت در پایان مدت در صورت تمایل میتوانند عقد را مجددا تمدید کنند و اگر مایل نبودند بدون طلاق از هم جدا میشوند. ذکر مدت در نکاح منقطع جزء شرایط اساسی آن است و اگر ذکر نشود متعه منعقد نبوده و اصل عقد باطل است.
در ماده ۱۰۷۵ در تعریف عقد منقطع بر تعیین مدت تاکید کرده است و عدم آن نکاح منقطع نخواهد بود و نکاح دائم محسوب خواهد شد. در ازدواج دائم ذکر مدت نمیشود بلکه خود صیغه انکحت و زوجیت بر دوام دلالت دارد.
ماده ۱۰۷۶ قانون مدنی بیان میکند که باید مدت دقیقا مشخص شود به طوری که احتمال کمی و زیادی نرود و اگر ابتدای آن مشخص نگردد ابتدای آن زمان انعقاد عقد محسوب خواهد شد.
اهمیت تعیین مدت در نکاح موقت ان قدر زیاد است که برای تمدید آن چنانچه هنوز منقضی نشده باشد راهی وجود ندارد جز آن که شوهر باقی مانده را بذل کند در مورد اینکه آیا طرفین میتوانند مدت را منفصل از عقد و یا با فاصله از آن قرار دهند اکثر قریب به اتفاق به دلیل منافات داشتن با تنجیز عقد نکاح قایل به بطلان هستندو لی دکتر امامی در جلد پنجم حقوق مدنی معتقد به جواز و عدم منافات با تنجیز عقد میباشد.
مهر
همانطور که گفته شد مهر در نکاح دائم مالی است که شوهر به زن داده است و شرایط صحت آن همان است که در نکاح دائم گفته شده ولی از لحاظ ذکر آن و عدم ذکر در عقد ماده ۱۰۹۵ قانون مدنی مقرر می دارد که در نکاح منقطع عدم ذکر مهریه موجب بطلان خواهد بود و نمیتوان آن را عقد دائم دانست.
در ازدواج دائم و موقت مهریه لازم است و اصل در مهریه طبق ایات متعدد قران پرداخت ان به طور کامل است و چه در عقد نکاح دائم و موقت پرداخت مهر از واجبات شناخته شده است ولی تفاوت آن همان بطلان موقت در صورت عدم ذکر مهریه در عقد است و این امر موجب شده است که جنبه اجتماعی نکاح دائم در نکاح منقطع ضعیف شود که آن را در غالب عقد معوض در اورده است.
همانطور که در عقد دائم نیز بیان شده است که زن به وسیله عقد مالک مهر خواهد شد در نکاح موقت نیز زن به مجرد عقد مالک خواهد شد ولی کن مالکیت وی متزلزل است و مشروط به تمکین در تمامی مدت مقرره در نکاح است بر خلاف نکاح دائم که این گونه رابطه صدق نخواهد کرد.
وجود حق حبش در مهریه چه در عقد دائم و منقطع مشترک است و زن میتواند تا زمانی که به او مهر پرداخت نشده است از وظایف زناشویی امتناع کند و استنباط از ماده ۱۰۸۵ قانون مدنی است و همچنین در ماده ۱۰۸۶ اگر زن قبل از اخذ مهریه به اختیار خود به ایفای وظایف خود در مقابل شوهر قیام کند نمیتواند از حق حبس خود استفاده کند.
اگر زن در مدت عقد تمکین نکند مستحق مهر نخواهد بود و اگر مرد در این مدت نزدیکی نکند زن مستحق مهریه خواهد بود. در مورد نشوز زن ماده صریحی نخواهیم داشت ولی میتوان از روح مواد این امر را استنباط کرد که در عقد منقطع در صورت نشوز زن وی ناشزه محسوب خواهد شد و آثار نکاح دائم در آن متصور است.
توضیح انکه هرگاه زن بعد از نزدیکی و قبل از پایان مدت ناشزه محسوب شود از مقدار مهر به نسبت مدت کسر میگردد.
در ماده ۱۰۹۷ ق.م هرگاه شوهر قبل از نزدیکی تمام مدت نکاح را ببخشد باید نصف مهر را بدهد و منظور از بخشیدن تمام مدت قبل از نزدیکی بخشیدن تمامی مدت باقی مانده است از زمان هبه نه تمام مدت از تاریخ عقد.
بنابراین چنانچه حتی پس از انقضای مدت پس از عقد مادام که نزدیکی اتفاق نیفتاده است مدت باقی مانده را ببخشد باز هم مشمول این ماده خواهد بود و قید قبل از نزدیکی بیانگر ان است که اگر بعد از نزدیکی زوج مابقی مدت را ببخشد چیزی از مهر کسر نمیشود که مشهور فقها در این مطلب تردیدی نخواهند داشت.
در عقد نکاح چه دائم و موقت باطل شود و نزدیکی واقع نشود زن حق مهر ندارد و اگر آن را گرفته باشد باید آن را مسترد کند.
تعدد زوجات
در قانون مدنی تعداد زوجات نکاح منقطع محدود نشده است التیه در ماده ۶ قانون ازدواج مرد مکلف است در موقع ازدواج به زن و عاقد صریحا اطلاع دهد که زوج همسر دیگری دارد و باید در دفتر ثبت ازدواج و قباله قید گردد اجرای این ماده علاوه بر اینکه در نکاح دائم الزامی است ذکر آن در نکاح منقطع هم ضروری است و در صورتی که مرد خلاف واقع اظهار کند فریب محسوب شده و مسئولیت کیفری ۶ ماه تا ۲ سال حبس خواهد داشت البته نباید طبق مفهوم مخالف ماده ۶۴۵ قانون مجازات اسلامی ثبت نکاح منقطع را الزامی ندانسته است.
تفاوت اساسی و اصلی ازدواج موقت از لحاظ حدود و قیود ازاد است و وابسته به اراده و قرارداد طرفین است حتی موقت بودن آن نیز در حقیقت نوعی ازادی به طرفین میبخشد و زمان را دراختیار آنها قرار میدهد.
ثبت نکاح
در ماده ۱۰۷۵ قانون مدنی
متعه تعریف شده است که با توجه به ماده ۶۴۵ قانون مجازات اسلامی مرد موظف به ثبت ازدواج دائم در دفاتر ازدواج است با قید ازدواج دائم معلوم خواهد شد که عدم ثبت ازدواج موقت در دفاتر رسمی ازدواج مشمول مجازات نخواهد شد.
این در صورتی است که ماده ۱ قانون ازدواج مصوب ۱۳۱۰ و ۳۱ قانون ثبت اسناد در خصوص واژه نکاح حاکی از آن است که ازدواج به ثبت برسد اعم از منقطع و دائم در فصل سوم قانون حمایت از خانواده ماده ۲۰ ثبت نکاح دائم فسخ و انفساخ طلاق، رجوع و اعلام بطلان الزامی شده است که در این ماده رجوع مختص نکاح منقطع است و طلاق راه ندارد.
در این ماده ثبت پایان مدت نکاح منقطع نیز لازم دانسته نشده است زیرا منقطع دارای مدت است و با محاسبه تاریخ شروع و مدت میتوان تشخیص داد که چه زمانی نکاح منقطع پایان یافته است.
در ماده ۲۱ قانون مذکور ثثبت نکاح موقت را در مواردی الزامی میداند از جمله:
- باردار شدن زوجه
- توافق طرفین
- شرط ضمن عقد.
از صدر ماده میتوان گفت نکاح دائم مورد حمایت نظام جمهوری اسلامی است و اصل را بر نکاح دائم دانسته است زیرا مبنای تشکیل خانواده در جامعه اسلامی نکاح دائم بوده و نظام اسلامی کشور از اصل حمایت میکند و قسمت اخیر ماده ذکری از حمایت نکاح موقت نشده است.
توارث
از جمله تفاوتهای دیگر در عقد منقطع و دائم بحث ارث است که در ازدواج موقت زن و شوهر از یکدیگر ارث نخواهند برد ولیکن اگر اولادی از آنها به دنیا اید از هردو طرف ارث میبرد زیرا او همانند نکاح دائم فرزند واقعی خواهد بود و همچنین نفقه ان بر پدر واجب است.
در این که آیا زن و مرد همانند نفقه که میتوانند در عقد منقطع شرط ضمن عقد کنند توارث را بتوانند شرط کنن سوال است و آنچه که از قیود در روایات امده است اتفاق نظر بر عدم شرط در عقد منقطع است و فقها اضافه کردن چیزی که منع شرعی دارد جایز نمیدانند و همانطور که عدم ذکر مهر موجب بطلان است ذکر ارث که شریعت آن را منع کرده است در عقد منقطع جایز ندانسته شده است.
اگرچه در یکی از ارای دیوان عالی کشور ابراز شده بود که قانونی شدن ازدواج موقت و ثبت آن در دفاتر رسمی زنان را از ارث بردن بهرهمند خواهد کرد ولی این نظر از لحاظ جایگاه فقهی و حقوقی چندان ارجعیتی نخواهد داشت و همچنین ممکن است زمینه را برای افراد سود جویی فراهم سازد.
تکالیف زوجین در نکاح منقطع
حسن معاشرت تربیت اولاد ریاست از این باب تفاوتی بین نکاح دائم و موقت نمیباشد ولی در امور مالی از جمله نفقه متفاوت است در مسئولیت اقتصادی به لحاظ شرایط خاص ازدواج موقت زن و مرد ازادی بیشتری خواهند داشت و لیکن در عقد موقت این وظایف بر عهده مرد نمیباشد مگر انکه به عنوان شرط ذکر شود.
طبق متن صریح ماده ۱۱۱۳ قانون مدنی نفقه زن جز آثار عقد منقطع نیست مگر شرط شود که شوهر ملزم به پرداخت خواهد بود که در حدود متعارف آن را باید بپردازد.
به این نکته در جلسات مشاوره حقوقی آنلاین نیز اشاره میشود.
موارد انحلال نکاح
فسخ نکاح
در ماده ۱۱۵۲ قانون مدنی قانون گذار از فسخ نکاح نام برده است که در مقایسه با عده طلاق در نکاح دائم کمتر است ممکن است در نگاه اول توهم گردد که نتوان عقد موقت را فسخ نمود زیرا بعد از انقضای مدت نکاح به خودی خود منحل خواهد شد و شوهر میتواند هر زمان بخواهد بقیه مدت را بذل کند و آثار فسخ نکاح آثار مخصوصی را دارد که بذل مدت فاقد آن است و موجباتی که در نکاح دائم حق فسخ میدهد هر گاه در نکاح منقطع یافت شود میتوان آن را فسخ نمود و اطلاق ماده ۱۱۵۲ نیز فسخ را در منقطع موجود دانسته است.
خیار عیب
در نکاح منقطع شوهر الزامی به نزدیکی با زن خود ندارد و ان از موارد حسن معاشرت مذکور در ماده ۱۱۰۳ق.م در نکاح منقطع بشمار نیامده است بنابر این به نظر میرسد موارد عنن و خصی و مقطوع بودن نمیتواند موجب حق فسخ برای زن قرار گیرد زیرا با نبودن ان عیوب مرد میتواند از نزدیکی با زوجه منقطه خودداری بنمایدهمچنین در تمامی موارد ذکر شده در عیوب زن در نکاح منقطع نیز جاری است.
خیار تدلیس
در ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی خیار تدلیس که در لغت به معنای فریب دادن طرف معامله است زمانی که زوجین در یکی از صفت خاص شرط شده در عقدو یا صفتی که عقد بر مبنای آن واقع شده است فریب خورده است و فاقد وصف مذکور خواهد بود و از این جهت فرقی بین نکاح دائم و موقت نخواهد بود و هر زمان در نکاح دائم موارد فسخ باشد در منقطع نیز باعث فسخ است.
انقضای مدت در نکاح موقت
در نکاح منقطع یا موقت همانطور که از اسم آن پیدا است دارای مدت است که بعد از انقضای آن مدت نکاح به خودی خود خاتمه میپذیرد و اگر طرفین تمایل به ادامه زندگی داشته باشند میتوانند بعد از انقضای مدت یا انعقاد عقد دائم کنند و یا موقت، بنابراین شوهر نمیتواند در مدت نکاح منقطع ان را تمدید یا تجدید کند مگر آن که زوج بذل مدت کند و دوباره نکاح را با وی منعقد ساز د اگر چه زن در مدت عده باشد چرا که حرمت نکاح برای غیر شوهر است.
از مفهوم ماده ۱۰۵۰ و ۱۰۵۴ قانون مدنی توسط وکیل تلفنی استنباط میشود که زنا با زنی که در عده انقضا یا بذل مدت است موجب حرمت ابدی نمیگردد و حال آن که زنا با زنی که در عده طلاق است با شرایط مذکور در آن مواد موجب حرمت ابدی خواهد شد.
بذل مدت
بذل در لغت به معنی بخشیدن است و در نکاح منقطع وا گذاری بقیه مدت نکاح منقطع است و به جای طلاق در نکاح دائم است. بذل مدت در حقیقت اسقاط حقی است که شوهر نسبت به بقیه مدت معینه در نکاح منقطع بر زن دارد (ماده ۱۱۳۹ قانون مدنی).
بذل مدت ایقاع است و به وسیله قصد انشا از طرف شوهر محقق خواهد شد. در بذل مدت رعایت شرایطی که برای صحت طلاق لازم است از جمله در طهر غیر مواقعه بودن و نبودن در عادت زنانگی یا نفاس لازم نمیباشد به همین دلیل شوهر هر زمانی میتواند بقیه مدت را بذل کند اگر چه زن در طهر مواقعه باشد.
فوت
یکی از موجبات انحلال فوت است چرا که رابطه زوجیت منجل میشود و شرایط پرداخت مهریه همان است که در نکاح دائم است.