در صورتی که فسخ نکاح بعد از نزدیکی صورت گیرد طبق قانون مرد حق مطالبه مهریه از زن را نخواهد داشت؛ یعنی نمیتوان تصور کرد که بر اثر فسخ، مهر از مالکیت زن خارج میشود.
طلاق، موجب گسیخته شدن نکاح از طرف مرد است، ولی در فسخ نکاح ممکن است موجبات از طرف مرد یا زن باشد.
فسخ نکاح چیست؟
چه بسا موجبات فسخ برای زن فراهم شده و زن نکاح خودش را فسخ میکند حالا جای سوال هست که آیا زن باید مهریه را پس بدهد یا نه یا اگر موجبات فسخ برای مرد فراهم شد؛ مثلا فهمید که زنش جنون دارد چون جنون یکی از امراضی است که هم فسخ را برای مرد فراهم میکند و هم برای زن آیا میتواند بعد از نزدیکی که فسخ محقق شده مطالبه مهر را از زن بکند، علی القاعده باید این کار شود ولی طبق نظر فقها و قانون مدنی مرد حق مطالبه مهر را ندارد زن مکلف نیست که مهر را به مرد پس دهد.
علی القاعده باید بگوییم که چون نکاح فسخ شده پس بنابراین آنچه بابت بضع مورد مطالبه زن بوده دیگر مورد ندارد که آن مهر است از طرفی مرد از بضع زن که همان مطلوبیت جنسی است استفاده کرده پس آن بدون عوض که نمیتواند باشد بالاخره زن تن به همخوابگی با مرد داده و مرد آن چه را میخواسته بر اثر نکاح که نزدیکی باشد به دست آورده است.
از طرفی اگر ما بگوییم که وقتی نکاح منفسخ شد آن قرار دادشان که پرداخت مهر است به هم میخورد، پس مهر باید به مرد برگردد این را ممکن است به این صورت بگوییم که در صورتی که گفته شود نکاح فسخ شده در نتیجه مهر المسمی هم فسخ شده است و اگر مرد به زن پرداخت کرده باشد باید به مرد باز گرداند ولی چون مرد از زن از لحاظ جنسی استفاده نموده است باید مبلغی را به عنوان مهر المثل به زن بپردازد.
استصحاب بدان معناست، که در مواردی که در گذشته به آن یقین و اطمینان داشته ایم ولی در حال ، شک بر یقین بودن آن داریم، بنا بر باقی بودن یقین میگذاریم؛ مثل اینکه کسی مدت هاست از پیش ما رفته و خبر نداریم که زنده است یا زنده نیست شک در حیاتش میکنیم اینجاست که میگویند به موجب استصحاب بنابراین میگذاریم که ایشان زنده است.
به موجب عقد نکاح مالکیت زن نسبت به مهر محقق است و بعد از فسخ نکاح بعد از نزدیکی، ملکیت زن را نسبت به مهر استصحاب میکنیم.
شیخ طوسی میگوید: اگر نکاح در اثر عیبی بعد از نزدیکی به وجود آمده باشد، مانند جنون و عنن، زن مستحق تمامی مهر المسمی خواهد بود؛ یعنی اگر جنون بعد از نزدیکی به وجود امده باشد باید همه مهرالمسمی را به او بدهیم برای اینکه مهرالمسمی برای زن بر اثر نزدیکی مستقر و محقق شده و نمیتوانیم به هم بزنیم
اگر عیبی در عقد نکاح مخفی نگه داشته شود و زمان نزدیکی زن متوجه آن گردد در این حالت زن مستحق مهر المسمی نخواهد بود، زیرا در این حالت زن آگاهی نسبت به فسخ نکاح توسط جنون داشته ولی پنهان کرده است.
این نظر را نپذیرفتند و قانون مدنی ما هم به این نظر اشارهای ندارد. اگر مرد در اثر عواملی مثل تدلیس، عقد نکاح را فسخ کرده باشد طبق قانون مدنی که ذکر کرده است:
هر که مسبب ضرر به دیگری شود مسئول است و باید جبران خسارت کند و در تدلیس، کسی که زن را به وی معرفی کرده است باید جبران ضرر نسبت به مرد را نماید.
قانونگذار به موجب قاعده تسبیب یعنی هر کس سبب بشود که ضرر به دیگری بخورد آن کسی که اسباب ضرر را فراهم کرده مسئول است. اینجا کسی که آن زن را با این صفات به وی معرفی کرده او باید جبران ضرر مرد را بکند، به این معنا که آن مهریهای که ایشان از جیبش رفته باید پرداخت بکند.
حالا ممکن است پدر آن زن باشد ممکن است شخص واسطه باشد، ممکن است برادرش باشد و ممکن است خود زن باشد پس خود زن اگر بود و خودش را این صورت معرفی کرده و بعد معلوم بشود که چنین صفاتی را ندارد و مرد به موجب خیار تدلیس، نکاح را به هم زد آن مهریهای که پرداخت شده ملک زن بوده و حالا در اختیارش هست منتهی مرد میتواند معادل آن را اگر مثلی است مثل و اگر قیمی است قیمت آن را از زن بخواهد.
بخاطر اینکه زن سبب شده است که چنین ضرری به مرد وارد بشود شاید باز همان مطلبی که قبلا گفته شد؛ یعنی فسخ بعد از نزدیکی هم در اینجا تکرار بشود و آن این است که اگر چنین بشود یعنی مرد مهریه را بگیرد.
پس در این میان چیزی نصیب مرد شده است که در مقابل او چیزی پرداخت نکرده و آن لذت جویی جنسی یا تمتعی است که از زن برده چون قرار شد که این فسخ بعد از نزدیکی باشد مرد که نزدیکی خودش را کرده با زن آن لذت جویی جنسی مجانی محقق شده و اینجا ضرری متوجه زن شده است در اینجا شاید بتوانیم بگوییم که کسی که خود اقدام به ضرر خویش کرده او دیگر نمیتواند اثر مزالبه بکند.
لذا در باب قاعده ضرر که میگوییم کسی که گول خورده مراجعه میکند به کسی که او را گول زده است، اینجا گول زننده دیگر نمیتواند ادعا بکند که به من هم ضرر خورد خودت میدانستی اینکار را کردی، بنابراین باید جبران ضرر خودت را خودت بکنی نه اینکه دیگری بیاید جبران ضرر تو را بکند تویی که باعث اضرار به غیر شدی زن هم همین اینجا به همین نحو یعنی خودش باعث شده است که ضرری به او بخورد.
بنابراین هیچگونه مطالبه ضرری از شوهر نمیتواند بکند و منفعتش را که از دست داده یعنی آن همخوابگی مجانی را که مرد با او کرده قابل جبران نیست.
بعضی از حقوقدانان و وکیل فسخ نکاح به نحو دیگری این قصه را حل کردند و گفتند که در اینجا مهرالمثل باید مرد به زن بدهد به این معنا که درست است که آن مهر اسمی را نباید بدهد ولی معادل مهرالمثل را باید بدهد بدین معنا که اگر آنچه مرد به عنوان مهریه به زن پرداخت کرده بیش از مهرالمثل باشد آن قیمت زاید را میگیرد و بقیه در مالکیت زن باقی خواهد ماند.
انفساخ عقد نکاح
یکی از موارد انفساخ در رضاع است. به عنوان مثال اگر مردی با زنی ازدواج کرده باشد و زن باردار شده و دارای شیر باشد، در همین حال مرد با کودکی صغیره ازدواج کند و زن مرد به دختر صغیره از سینه خود شیر دهد در حدی که موجب رضاع شود و در این حالت دختر صغیره در حکم دختر رضاعی مرد خواهد بود و زن او در حکم مادر رضاعی دختر است، در نتیجه نکاح در هر ۲ مورد منفسخ میشود.
در این حالت جبران خسارت ناشی از ضرر مرد بر عهده همسر وی است که به دختر صغیره شیر داده است.
منفسخ شدن عقد نکاح در اثر فوت
اگر یکی از زوجین فوت کند، نکاح منفسخ میشود. در این حالت مرد میتواند با شخص دیگری ازدواج کند ولی زن بعد از اتمام عده این اختیار را خواهد داشت.
در صورت ازدواج زوج و زوجه، قبل از نزدیکی زن بمیرد تمام مهریه آن به ورثه زن منتقل میشود. در صورت فوت مرد، زن علاوه بر ارث، مهریه (مهرالمسمی) خود را هم میتواند بگیرد.
ذکر نشدن مهریه در عقد نکاح
نکاح دارای دو جنبه است:
- الف- جنبه مالی (مهر)
- ب – رابطه بین طرفین
در عقد نکاحی که مهر ذکر نشده باشد، در واقع جنبه مالی آن متزلزل است.
که آن را میتوانیم به نحوی خواهیم گفت جبران بکنیم اما به لحاظ آن رابطه مقدس و رابطه تقدس اجتماعی یا عبادی که فقها تعبیر کردند، به قوت خودش باقی است.
اگر نکاح دائم بدون مهریه باشد به دو صورت است:
- الف – طرفین مهر را تعیین نمیکند، در واقع مهر را بعد از مدتی ذکر میکنند.
- ب – طرفین شرط میکنند که مهریهای پرداخت نشود.
در صورت نیاز به دریافت مشاوره حقوقی فسخ نکاح و مشورت با متخصص آشنا به امور حقوقی خانواده، میتوانید با ما از طریق سامانه حقوقی بنیاد وکلا در ارتباط باشید.