درباره "دختران فرار" بیشتر بدانید.
بسیاری از دختران فراری با وجود پشیمانی از کرده خود به دلیل تداوم شرایطی که باعث فرارشان شده یا ترس از شدت یافتن برخوردها، هرگز به خانه بازنمیگردند.
این دختران در اثر فشارهای ناشی از شرایط سخت زندگی، فقر، آزار و اذیت جسمی و جنسی، محدودیتهای غیرمنطقی، تحقیر، دوستی با جنس مخالف، کمبود محبت از سوی خانواده و اثبات وجود، ازدواج مجدد والدین و … از خانه و کاشانه خود دست میشویند.
امروزه دلایل فرار از منزل دختران در ایران عمدتا به مشکلات خانوادگی از جمله درگیری خانواده با موضوع اعتیاد، خشونت و درگیری، تعارض و تنش مربوط میشود، که این مسائل نه تنها در ایران، بلکه در سایر کشورها نیز دلایل فرار دختران محسوب میشوند.
بر اساس آمار، تنها ۱۰ درصد از این دختران به دلیل مسائل دیگری از جمله شغل و درآمد، رفاه بیشتر، ایدهآلهایی که فکر میکنند تنها بیرون از خانواده به آن دست پیدا میکنند و جاذبههای شهرهای بزرگ، از منزل فرار میکنند؛ بنابراین برای کاهش فرار دختران، ابتدا باید مسائل و مشکلات ریشهایتر را حل کرد.
آمار دقیقی از دختران فراری در دست نیست
بهطور کلی مبهم بودن آمار دختران فراری به دلیل قبح آن است؛ چراکه ممکن است خانوادهها بهویژه در شهرهای کوچک، اصلا فرار دختران خود را اعلام نکرده و خودشان اقدام به جستوجو کنند.
از طرفی به دلیل جمعآوری و شناسایی این دختران توسط نیروی انتظامی، در سازمان بهزیستی تنها آمارهای مربوط به خانههای سلامت و دختران تحت پوشش موجود است.
در حال حاضر تعدادی خانه سلامت در سراسر کشور مشغول به فعالیت است.
بر اساس آمار سازمان بهزیستی در حال حاضر تعدادی دختر فراری در خانههای سلامت بهزیستی نگهداری میشوند.
این دختران که معمولا در شهرهای کوچک زندگی میکنند، به دلیل آنکه در شهرهای خود سریعتر شناسایی میشوند، به شهرهای بزرگ کشور و مذهبی مهاجرت میکنند و تعداد بالای دختران فراری در شهرهایی مانند تهران، مشهد و قم به همین دلیل است.
تداوم شریط اسفبار در خانواده پس از بازگشت
مطالعات نشان میدهد تصمیم دختران برای فرار از خانه، یک تصمیم سریع و ناگهانی و در واکنش به یک اتفاق منفرد نیست؛ مگر در مواردی که وقوع اتفاقی، ترس واکنش شدید از طرف والدین را در پی داشته باشد، بلکه این فرار حاصل یک پروسه چندین ماهه و حتی چند ساله است.
بسیاری از دختران فراری را قربانیهای تجاوز تشکیل میدهند. علاوه بر آن ضربوشتم و تنبیه بدنی مداوم، مورد تحقیر قرار گرفتن، شکنجه روحی، اجبار به فروش مواد و تنفروشی، مورد بیمهری و نادیدهگرفتهشدن، همه از جمله مواردی است که خیلی از دختران فراری، نه در بستر خیابان، بلکه پیش از آن در خود خانه و توسط افراد نزدیک به خود تجربه کردهاند.
در برخی مواقع ممکن است از سایر اقوام مانند پدربزرگ و مادربزرگ برای بازگرداندن این دختران به خانواده کمک خواسته شود یا حتی در مواردی نیز سرپرستی دختر به آنها سپرده خواهد شد، در غیر این صورت، اگر برای سرپرستی این دختران شخصی جایگزین نشود ،آنها در خانههای سلامت نگهداری میشوند.
پس از بازگرداندن دختران فراری به خانه، شش ماه تا یک سال پیگیریهای مددکاری انجام خواهد شد.
البته مدت زمان و دفعات پیگیریها به حکم قاضی باز میگردد که حتی ممکن است بیش از این زمان نیز باشد، مثلا ممکن است قاضی حکم دهد که تا یک ماه هر هفته بهزیستی وضعیت فرد را گزارش بدهد که این کار دقیقا بر اساس حکم صادره انجام خواهد شد.
خانوادههای پذیرنده
اثبات وجود و تنبیه خانواده یکی از مهمترین دلایل فرار دختران؛ بهویژه دختران نوجوان، محسوب میشود.
عمده این دختران که تنها برای آنکه بتوانند حرف خود را به کرسی بنشانند، خانه را ترک میکنند، بیشترین تعداد دخترانی را تشکیل میدهند که خودشان به مراکز حمایتی روی میآورند.
در چنین موقعیتی که خود فرد با مراجعه به مراکز حمایتی سعی در بازگشت به خانواده را دارد، امتناع خانواده از پذیرش او باعث بدتر شدن اوضاع خواهد شد؛ چراکه بازگشت دوباره آنها به خیابان بیش از پیش خطرزاست و میتواند منجر به ترک همیشگی خانه شود.
اگر خانوادهها و جامعه به این دختران نه به عنوان مجرم، بلکه به عنوان کسانی که به نوعی فریب خورده و از کرده خود پشیماناند، نگاه کنند و پذیرای آنها باشند، از بسیاری آسیبهای دیگر که نه تنها فرزندانشان، بلکه جامعه را تهدید میکند، جلوگیری کردهاند.
خانوادههایی که به کلی همه چیز را منکر میشوند
بخشی از خانوادهها هستند که در پاسخ به غیبت دخترشان به کلی وجود او را به بهانههای مختلف منکر میشوند و فقط یک چیز میگویند: «ما دختری نداریم»!!!؛ جملهای که نشان میدهد از نظر آن خانواده، پرونده دختری که از خانه فرار کرده، برای همیشه بسته شده است.
این در حالی است که وقتی پای دردودل این دختران مینشینیم، تقریبا۸۰ درصد آنها پس از فرار، از کرده خود پشیمان بودهاند، اما به خاطر خرابکردن پلهای پشتسر، روی برگشتن به خانه را ندارند.
امتناع و مقاومت خانوادهها از پذیرش فرزندانشان کار مددکارها را در بازگرداندن دختران فراری به خانه مشکل میسازد. در موارد معدودی ممکن است که خانواده به کلی فرد را نپذیرد، اما معمولا پس از جلسات فراوان و آمادهسازی فرد و خانوادهاش، او را به خانه بازمیگردانند.
خانوادهها باید فرزندان خود را بپذیرند؛ چراکه نپذیرفتن دخترشان حتی اگر شب را در خیابان سپری کرده باشد، مشکل را حل نخواهد کرد.
مشکل اصلی در بستر خانوادهای بوده که منجر به فرار این دختر شده است.
در مواقعی که خانواده از پذیرفتن فرد امتناع میکنند، این دختران در بهزیستی میمانند.
اگر این دختران آسیب ندیده باشند، به خانههای سلامت رفته و پس از چند سال به مراکز شبه خانواده فرستاده میشوند.
اگر این افراد سنشان کمتر از ۱۲ سال باشد، به شیرخوارگاهها فرستاده شده و از تسهیلاتی برخوردار میشوند که سایر بچههای این مراکز برخوردارند.
اکثر دخترانی که از خانه میگریزند، کمتر از ۱۸ سال سن دارند، اما این موضوع به معنای این نیست که برای افراد بالای ۱۸ سال برنامهای نیست: برای آنها نیز با اجرای برنامههای کمکی نیازهایی مانند پوشاک، مسکن، امکان ادامه تحصیل و ازدواج فراهم میگردد.
نقش سازمانهای واسطه
در هر حال زندگی دختر فراری حتی در صورت بازگشت به خانه نیز همراه با مشکلات مضاعف خواهد بود؛ چراکه خانواده، او را به دلیل ارتکاب اعمال خلاف، بیشتر از گذشته مستعد کجروی و رفتارهای انحرافی میداند و قیود خود را بیشتر خواهد کرد.
ضمن آنکه دختر نیز به دلیل تجربه آزادیهای خارج از خانه و ریختهشدن ترس از فرار، محیط خانه را غیرقابلتحملتر میداند.
گروههای خیریه و سازمانهای مردمنهادی که طی سالیان اخیر ایجاد شدهاند، توانستهاند کمکهای بسیاری را به این گروههای آسیبدیده ارائه کنند.
بهترین راه برای جلوگیری از فرار دختران و افتادن در خطرهای فراوان پس از فرار، اطلاعرسانی با اورژانس اجتماعی است.
اگر پدر و مادری به هر دلیلی اشتباهی کنند که منجر به ترس و نگرانی یا به خطر افتادن سلامت یا جان فرد شود، میتواند با شماره تلفن اورژانس اجتماعی (۱۲۳) تماس گرفته و موضوع را مطرح کنند تا کارشناسان و مددکاران اجتماعی در اسرع وقت اقدام نمایند.