ایقاع در لغت بمعنای ایجاد و واقع ساختن است.
وجه اشتراک عقد و ایقاع در این است که هر گاه عمل حقوقی هستند یعنی اراده، در هر دو آنها از شرایط اساسی است؛ یعنی شرایط اساسی صحت معامله را که قانون گذار در ماده ۱۹۰ ق.م آورده هم عقد را بایستی داشته باشد و هم ایقاع وجود داشته باشد، از این نظر فرقی بین عقد و ایقاع وجود دارد.
عمل حقوقی
عمل حقوقی در مقابل واقعه حقوقی استفاده می شود جمع عمل حقوقی، اعمال حقوقی می باشد جمع واقعه حقوقی، وقایع حقوقی است.
شرایط عمل حقوقی عبارتند از:
- عمل حقوقی ارادی است، از روی قصد و اراده انجام می شود.
- پاره ای از آثار حقوقی بر آن مترتب است.
- هدف از انجام عمل حقوقی، رسیدن به آثار حقوقی است.
پس بنابراین برای اینکه عمل حقوقی در عالم خارج محقق بشود سه شرط لازم است:
- اول- این عمل باید از روی قصد و از روی اراده انجام بشود.
- دوم- بعضی از آثار حقوقی را این عمل داشته باشد؛ یعنی دارای اثر حقوقی باشد.
- سوم- عملی که انجام شده به این منظور انجام شده که آثار حقوقی حاصل بشود؛ یعنی برای رسیدن به آثار حقوقی این عمل انجام شده باشد.
مثال: عقد بیع من بعنوان بایع، خانه خودم را بعنوان مشتری صد میلیون تومان می فروشم عقد بیع منعقد می شود، این عمل فروش توسط من و عمل خرید از طرف شما لازم است که از روی اراده و قصد انجام بشود، در این صورت شرط اول موجود است.
شرط دوم این عقد بیعی که ما انجام دادیم یک سری آثار حقوقی باید داشته باشد قانون گذار در ماده ۳۶۲ ق.م به این آثار اشاره کرده است.
در مبحث چهارم در آثار بیع در ماده ۳۶۲ ق.م اینطور مقرر داشته است : آثار بیعی که صریحا واقع شده باشد از قرار ذیل است؛ یعنی این قرار داد ما آثار حقوقی دارد.
آثار حقوقی آن اول –دوم – سوم – چهارم. چهار اثر را قانون گذار برای ما ذکر کرده است.
به مجرد وقوع بیع مشتری مالک مبیع و بایع مالک ثمن معامله می شود.
وقتی که من خانه خودم را به شما فروختم شما مالک خانه می شوید و من مالک ثمن می شوم این اولین اثری است که از عقد بیع حاصل می شود. آثار دیگری هم دارد که در اینجا فعلا مورد نیاز ما نخواهد بود.
سومین شرط از شرایط تحقق حقوقی گفتیم عملی که انجام می شود باید به منظور تولید آثار انجام شده باشد که آثاری را که قانون گذار در ماده ۳۶۲ برای ما ذکر کرده آن آثار را بدست بیاوریم
واقعه حقوقی
واقعه حقوقی در مقابل عمل حقوقی قرار دارد.
در واقعه حقوقی، اراده شخص، شرط نیست و کافی است قانون گذار، آثار حقوقی برای آۀن واقعه در نظر گرفته باشد.
بنابراین در واقعه حقوقی لازم نیست که فرد حتما اراده داشته باشد یا اراده نداشته باشد مهم این است آثاری که ناشی از عمل خودش است این آثار را نمی خواهد در حالیکه در عمل حقوقی این آثار را می خواهد با میل و اراده خودش برای رسیدن به ان آثار این کار را انجام داده است.
اما در واقعه حقوقی نتایج و آثار حاصل از واقعه حقوقی، خواسته شخص نیست بلکه قانون گذار وی را مجبور به پذیرش آن می کند؛ مثلا مرگ یک واقعه حقوقی است که به اراده شخص صورت نمی گیرد ولی در نتیجه مرگ وی، ترکه ای از او باقی می ماند که به ورثه وی می رسد.
و ورثه حقوقی خواهد داشت یا اینکه فردی مال دیگری را تلف می نماید، یک وقت بصورت عمدی و یک وقت به صورت غیر عمدی است.
یک وقت به صورت عمدی است؛ مثلا شیشه ماشین شخصی توسط فرد الف بصورت عمدی خرد می شود، اینجا فرد ممکن است خودش را محق نماید و بگوید حقش بود که شیشه ماشین آن فرد را خرد نموده باشم قانون گذار می گوید بایستی جبران نمایی.
این فرد عملی را که انجام داده به این نیت انجام نداده که خسارت این فرد را صاحب خودرو را به وی پرداخت نماید اما قانون گذار می گوید چون این عمل را انجام دادی بایستی خسارت را جبران نمایید.
یک وقت هست که فرد بدون اراده فرد انجام می دهد؛ بعنوان مثال فردی از پیاده رو عبور می کند دستش به عینک فرد دیگری برخورد می کند و شیشه عینک می شکند و در اینجا قانون گذار می گوید بایستی جبران نمایید.
این فردی که خسارت وارد کرده نمی تواند استدلال بکند و بگوید با اراده خودم و با قصد این کار را انجام ندادم و قانون گذار می گوید چه اراده داشته باشی و چه اراده نداشته باشی چون ضرر به دیگری وارد کردی و ضرر ناشی از فعل شما هست، پس باید جبران خسارت نمایی؛ بنابراین فرق عمل حقوقی و واقعه حقوقی در اینجا روشن شده است.
تفاوت عقد و ایقاع
وجه اشتراک عقد و ایقاع را گفتیم عقد و ایقاع هر دوشان عمل حقوقی هستند؛ یعنی در هر دو ی آنها وجود اراده شرط است.
این هم عمل حقوقی باید ارادی باشد و هم ایقاع باید ارادی باشد اما فرق بین عقد و ایقاع در این است که برای انعقاد عقد نیازی به اراده طرفین عقد است، در حالیکه در ایقاع تنها قصد و رضایت یک طرف، کافی است؛ مثلا طلاق در حقوق ایران جزء ایقاعات است چراکه در مرحله آخر طلاق، تنها اراده زوج یا وکیل وی برای جاری شدن طلاق کافی است.
یعنی وقتی که گواهی عدم امکان سازش توسط دادگاه صادر شد در آخرین مرحله این اراده زوج یا اراده وکیل یا نماینده زوج است که طلاق را واقع می سازد دیگر اراده زن در این مرحله نقشی ندارد یا حیازت مباحات یکی دیگر از ایقاعات است؛ چراکه تنها اراده حیازت کننده برای مالکیت مال مباح (با رعایت شرایط قانونی) کافی است.
حیازت به معنی بدست آوردن است.
مباحات انواع مختلفی هستند که استفاده از آنها برای همه افراد جامعه جائز و مباح می باشد.
همه بصورت یکسان می توانند استفاده نمایند، پس حیازت مباحات یعنی بدست آوردن اموال بدون مالک.
البته با رعایت مقررات قانونی مثل شکار کردن. همه می توانند شکار نمایند یا مثل جمع آوری هیزم در جنگل.
البته آن کسی که اقدام به حیازت کرد به محض اینکه نیت تملک کرد و هیزم ها را جمع آوری کرد دیگر متعلق به خودش می شود، یکی از اسباب ایجاد مالکیت همین حیازت مباحات است.
حیازت مباحات یکی از اسباب مالکیت و ایقاع هم بشمار می رود بر اساس قانون مدنی حیازت مباحات در آن اراده و عمل یک شخص یعنی حیازت کننده کافی خواهد بود ماده ۱۴۷ ق.م را ملاحظه بفرمایید باب دوم در حیازت مباحات.
آن وقت ذیل این باب که از ماده ۱۴۶ شروع می شود ماده ۱۴۷ را شما می بینید، در این ماده مقرر داشته هر کس مال مباحی را با رعایت قوانین مربوط به ان حیازت نماید مالک ان می شود پس ملاحظه می شود که اراده یک طرف یعنی حیازت کننده کافی است یا مثلا ابراء نیز این عمل حقوقی یا ایقاع می باشد.
ابراء نیز از ایقاعات است چراکه در آن، شخص طلبکار (دائن) می تواند با اراده خود و بدون رضایت مدیون ، وی را از حق خود بری می نماید.
ابراء یعنی اینکه فردی با اختیار خودش از حق دینی برایش ایجاد شده صرف نظر نماید مثال: من ده میلیون تومان از شما طلب دارم و شما این مبلغ را به من بدهکار هستسد من دائن شما هستم شما مدیون هستید من با اختیار خودم می گویم از این ده میلیون تومان صرف نظر کردم به این عمل من ابراء می گویند. بری کردن – پاک کردن؛ یعنی من ذمه شما را از طلبی که نسبت به شما دارم بری کردم پاک کردم.
دیگر هیچ گونه تعهدی در قبال من ندارید.
در ابراء فقط اراده داین یا طلبکار لازم است می تواند دین را ساقط نماید ماده ۲۸۹ ق.م به صراحت به این امر اشاره کرده است.
ماده ۲۸۹: ابراء عبارتست از: اینست که دائن از حق خود به اختیار صرف نظر نماید. با این مثال ها برای شما واضح شده است.
توافق
یکی دیگر از واژه هایی که از نظر حقوقی کاربرد زیادی دارد واژه توافق است.
در حقوق خارجی واژه عقد را تحت عنوان (کانتلکت) استعمال می نمایند اما واژه توافق از اصطلاح دیگری بنام (اگریمنت) استفاده می نمایند.
رابطه بین توافق و عقد، رابطه عموم و خصوص مطلق است. عموم و خصوص مطلق از نسبت های چهارگانه (نسب اربعه) منطقی است.
برای درک این رابطه، دو دایره را در نظر بگیرید که یکی در داخل دیگری قرار دارد، دایره بزرگ را مطلق یا عموم و دایره کوچک را خصوص می نامند.
حال اگر دایره بزرگ را توافق و دایره کوچک را عقد در نظر بگیریم، هر چیز که در دایره کوچک قرار بگیرد جزیی از دایره بزرگ است ولی هر چه در دایره بزرگ قرار دارد، الزاما جزیی از دایره کوچک نیست.
پس هر عقدی، توافق است ولی هر توافقی، عقد نیست. توافق ممکن است برای امور غیر انشایی انجام گیرد.
امور غیر انشایی اموری هستند که ما آنها را برای ایجاد ماهیت حقوقی به کار نمی بریم؛ یعنی قصد ما از توافق، ایجاد ماهیت اعتباری یا حقوقی نیست.
اینها توافق به معنای عام هستند؛ بعنوان مثال اگر شما با دوست خودتان قرار بگذارید که در روز یک شنبه ساعت ۴ بعد الظهر برای خرید به بازار بروید این توافق هست اما عقد نیست؛ چون شما قصدتان ایجاد ماهیت حقوقی نیست یا مثلا توافقاتی هستند که اینها توافقات اخلاقی هستند یا توافقاتی هستند برای تقسیم مال مشترک؛ یعنی افراز صورت بگیرد این را هم عقد نامیده نمی شود، قرارداد نیست بلکه یک نوع توافق است اما اگر توافقی برای ایجاد یک ماهیت یا اثر حقوقی صورت گیرد، به آن عقد می گویند.
دو نفر با هم توافق می نمایند که مثلا ماهیت اعتباری بیع را انشا نمایند. انشاء به معنای ایجاد است.
ماهیت حقوقی به نام بیع را ایجاد نمایند یعنی اراده شان را که با همدیگر برخورد می کند یک ماهیتی بوجود می آید، بنام تملیک عین بعوض معلوم.
این ماهیت حقوقی را که ایجاد کردند و قصدشان این بوده هم توافق است و هم عقد و قرارداد نامیده می شود.
معامله
رابطه دیگری که با عقد مرتبط است واژه معامله است.
بین واژه معامله و عقد از نسب اربعه، همانند رابطه دو دایره است که دقیقا بر روی هم قرار گرفته اند، پس واژگان قرار داد و معامله، مترادف هستند.
در حقوق مدنی، غالبا این واژه ها به جای یکدیگر به کار گرفته می شوند. معامله کلمه ای عربی از باب مفاعله و به معنای به صورت متقابل عمل کردن است.
در اصطلاح حقوقی گفتیم که با عقد فرقی ندارد. البته توجه داشته باشیم که معامله در معنای وسیع خودش به کار می رود گاهی در معنای خاص خود به کار می رود گاهی در معنای خاص خود به کار گرفته می شود و گاهی در معنای محدودتر به کار می رود.
اگر معامله در معنای وسیع خود به کار گرفته شود، عقود، ایقاعات و حتی مباحثی نظیر اقرار و شهادت را شامل می شود. اگر معامله در معنای خاص خود به کار گرفته شود تنها عقود مالی و غیر مالی را در بر می گیرد و ایقاعات را شامل نمی شود.
اگر معامله در معنای محدودتر به کار گرفته شود تنها شامل عقود مالی است و عقودی نظیر نکاح از ذیل این واژه خارج می شوند.