رجوع کردن از وصیت صحیح است چه به صورت گفتار که بگوید رجوع کردم یا نقض کردم یا باطل نمودم یا آن کار را انجام ندهید و ……وصیت عقد جایز است.
رجوع کردن از وصیت
ممکن است به صورت صریح بگوید، ممکن است با فعل رجوع نماید، در وکالت نیز این چنین است.
اگر مال مورد وصیت به چیزی کم ارزش تر از خود مال آمیخته بشود، مال مورد وصیت از بین نمی رود، اما اگر مال مورد وصیت با چیزی با ارزش تر از مال آمیخته بشود، مال مورد وصیت از بین رفته و به بیان دیگر شخص با این عمل از وصیت رجوع کرده است (بازگشت فعلی).
وصیت تملیکی و عهدی
وصیت تملیکی وصیتی که غرض و هدف از آن به ملکیت درآوردن حق یا مالی برای کس دیگری است.
وصایت همان وصیت عهدی است، به این معنا که شخص کاری را و وظیفه ای را به عهده ی کسی واگذار می کند.
وصی کسی که آن کار و وظیفه به عهده اش نهاده شده است. گاهی اوقات از وصی با عنوان موصی الیه نامبرده می شود. وصیت عهدی همان وصیت الیه است.
وظایف وصی
پدر می تواند به کسی بگوید پس از مرگش کارهای مربوط به فرزندان او را اداره کند (ولایت بر فرزند) تنها کسی که می تواند اداره ی امور مربوط به فرزندانش را واگذار نماید فقط پدر یا جد پدری است. همچنین وصیی که از موصی خود اجازه دارد تا وصیت نماید، بعد از مرگش اداره ی امور فرزندان را به دیگری بسپارد.
- در یک فرض موصی به وصی اجازه می دهد که امور فرزندان را به دیگری بسپارد.
- در فرض دیگر موصی وصی را منع می کند از این کار.
- در فرض آخر بیان موصی مطلق است.
در این جا دو نظر وجود دارد:
عده ای می گویند وصی نمی تواند اداره ی امور فرزندان را به دیگری بسپارد.
عده ای نیز می گویند که وصی می تواند. عده دیگری می گویند فقط در یک مورد وصی می تواند اداره ی امور فرزندان را به دیگری بسپارد و آن نیز در جایی است که موصی خود این اجازه را داده باشد.
شرایط وصی
در کسی که وصی می شود، این شرایط لازم است:
کمال و اسلام؛ مگر آن که وصیت بکند کافر به همانند خود و شرط است عدالت و آزاد بودن وصی، مگر آن که مولی به برده ی خود اجازه ی وصی شدن را بدهد:
- کمال به معنای بلوغ و عقل است.
- عدالت (بنا بر قول قوی) بدین معنا که قول دیگری نیز وجود دارد که عدالت را لازم نمی داند کسانی که بر عدالت تاکید می کنند ابراز می دارند که وصیت نوعی امانت است.
- حریت و آزاد بودن نیز از جمله شرایط است. قرار دادن کودک بدون قید و شرط به عنوان وصی صحیح نیست. کودک را می توان وصی قرار داد منتها منضم به یک فرد دارای کمال.
- می توانیم زن را وصی قرار دهیم.
- می توان خنثی را وصی قرار دهیم.
انتخاب چندین وصی
شخص می تواند برای خود چندین وصی تعیین بکند.
فرض اول:
شخص وصیت کننده بگوید که هر کدام از اوصیا می توانند به تنهایی عمل بکنند.
فرض دوم:
شخص وصیت کننده تصریح می کند که اوصیا با یکدیگر اقدام بکنند و منع بکند از این که به تنهایی اقدام بکنند.
اگر در این فرض امری باشد که نتوان به اجتماع انجام داد، نباید اقدام بکنند مگر آن که آن امر به ناچار باید مورد اقدام واقع شود. اگر دو نفر وصی نتوانستند در یک خصوصی با یکدیگر توافق بکنند حاکم و قاضی و محکمه آن ها را مجبور به توافق می کند.
اگر حاکم نتوانست این اجبار را به وجود بیاورد، این ها را جایگزین می کند، این جایگزینی یا در مورد هر دو است و یا در مورد یکی از آن دو. در دو فرضی که بیان شد و این که اوصیا باید با یکدیگر اقدام بکنند، دو وصی نمی توانند اداره ی اموال را بین خود تقسیم نمایند.
فرض سوم:
فرض دیگری نیز مطرح است که شخص وصیت کننده به وصی یا یکی از اوصیا می گوید که تو می بایستی به تنهایی اقدام کنی. اگر موصی نهی کرده باشد اوصیا را که با یکدیگر تصمیم بگیرند باید هرکدام خود تصمیم بگیرند و اگر با یکدیگر تصمیم گرفتند بر خلالاف وصیت عمل کرده اند.
اگر برای وصی مشکلی پیش بیاید که نتواند اقداماتی را که موصی خواسته انجام دهد، در این جا حاکم برای این شخص یک شخص دیگری را برای کمک منضم می نماید. اگر وصی خیانت بکند حاکم او را عزل می کند و کس دیگری را به جای او تعیین می کند.
وظایف مربوط به وصی
ادای دین:
کسی که وصیت می کند گاهی اوقات در وصیت می گوید که به فلانی بدهکارم و به وصی می گوید که دین من را به آن شخص پرداخت بکن.
گاهی نیز چیزی در این خصوص نمی گوید ولی در واقع و نفس الامر دینی به آن شخص دارد.
وراث در صورتی می توانند از حقشان استفاده نمایند که دین میت را ادا کرده باشند. ادای دین میت بر تمام حقوق دیگران مقدم است. خواه میت گفته باشد یا نگفته باشد.
دیون شامل شرعی و غیر شرعی است
در وصیت نیز اگر موصی در مورد دین چیزی نگفته باشد، باید توسط وصی ادای دین شود.
ممکن است خود شخص وصی طلبکار باشد. وصی می تواند استیفاء دین خود را از اموالی که در دست خود اوست بکند و روا است. ممکن است دیگران طلبکار باشند و کسی هم نمی داند و فقط خود وصی می داند.
در این جا وصی می تواند به علم خود عمل نماید و دین میت را به کسی که طلبکار است ادا نماید. اگر وصی نداند که میت دین را داده یا نداده، نمی تواند ادای دین بکند. در این جا باید ثابت بشود میت دین خود را ادا نکرده است. وصی باید علم به عدم پرداخت دین داشته باشد.
انتخاب وصی دیگر توسط وصی اول
وصی با فرض اینکه فوت خواهد نمود و توانایی عمل به وصایت را نخواهد داشت، حق انتخاب وصی دیگری را ندارد مگر اینکه موصی این اجازه را به وی داده باشد.
موصی به وصی اجازه ی تعیین وصی دیگر را نداده است و وصی از دنیا می رود. در این جا امور باقی مانده به عهده ی حاکم است.
اگر کسی از دنیا برود و وصی برای خود تعیین نکرده باشد و اموری را داشته باشد که نیاز به دخالت وصی داشته باشد، در این جا وصی حاکم خواهد بود.
اگر در جایی حاکم و دادگاه نبود مردان عادل مؤمن وظیفه دارند این کار را انجام دهند.
صفات وصی
صفاتی که در شخص وصی باید موجود باشد می بایستی در زمان وصیت یعنی زمانی که او را به عنوان وصی تعیین می نمایند موجود باشد. بعضی بر آنند که صرف وجود این صفات در زمان وصیت کافی نیست بلکه باید این صفات از زمان وصیت تا زمان فوت باقی باشد.
حق الزحمه وصی
اگر کسی وصی شد می تواند بابت مدیریت و اداره ی خود دستمزد بگیرد. این دستمزد ممکن است توسط موصی تعیین شده باشد و ممکن است در این مورد چیزی نگفته باشد.
اگر دستمزد تعیین نشده باشد، وصی حق گرفتن اجرت المثل را برای اداره ی امور وصیت دارد اما به شرط آن که نیاز داشته باشد.
وصی بابت تدارک امور می تواند اجرت المثل بگیرد و اگر خود به عنوان کارگر کار کرد بابت آن نیز می تواند جداگانه اجرت دریافت بکند.
رد یا قبول وصیت
هم وصیت کننده و هم کسی که برای او وصیت شده و همچنین کسی که به او وصیت شده می توانند وصیت را رد بکنند. در خصوص وصیت عهدی، رد، می بایستی به شخص ابلاغ گردد.
اگر در وصیت تملیکی موصی له وصیت را رد بکند ولو این که به شخص نگفته باشد دیگر حق تصرف در مال را ندارد، اما در وصیت عهدی در صورتی می توان گفت که وصی دیگر حق دخالت در امر وصیت را ندارد که علاوه بر آن که رد می کند موصی از رد او هم مطلع باشد.
اگر در وصیت عهدی، وصی مطلع از وصیت نباشد و موصی فوت نماید، بعد از فوت موصی، وصی از وصیت مطلع می شود، در این جا عمل به مفاد وصیت برای شخص موصی لازم است و نمی تواند رد نماید.