خیار دیگری که بین بیع و سایر عقود مشترک است، خیار تدلیس هست.
تدلیس در لغت از ریشه ی دلس آمده است، به معنی مبهم کردن، به معنی تاریک کردن است.
در اصطلاح حقوقی، براساس ماده ی ۴۳۸ قانون مدنی تدلیس این طور تعریف شده است: (تدلیس عبارت است از: عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود)
خوب به این تعریف دقت کنید باهاش کار داریم. عملیاتی، که موجب فریب طرف معامله شود. خوب، اگر عملیاتی نسبت به مورد معامله انجام بشود، این عملیات به دو صورت ممکن است انجام بشود.
- یک وقت هست که عملیاتی انجام می شود و عیبی را که در کالا وجود دارد مخفی می کند؛ مثلا: سقف یک اتاقی پوسیده و تمام گچ و سیمان های آن ریخته می آیند یک سقف کاذبی درست می کنند که این اتاق را سقفش را سالم جلوه بدهند، این جا فرد مرتکب تدلیس شده است.
- یک وقت هست که عیبی از عیوب مخفی نمی شود اصلا ممکن است عیبی هم نداشته باشد کالا، اما یک امتیازی را، یک و صفی را که در آن کالا نیست، می آیند طوری جلوه می دهند که انگار در آن کالا هست.
به عنوان مثال میز و صندلی را کسی خریداری می کند به قصد این که از چوب گردو باشد، بایع با این که می داند این از چوب گردو نیست اما می آ ید یک رنگ روغنی را استفاده می کند که وقتی مشتری این را نگاه می کند گول می خورد، فریب می خورد؛ یعنی با عملیاتی که روی این میز و صندلی انجام شده است، این چوب به عنوان چوب گردو معرفی شده است. این جا هم خیار تدلیس به وجود می آید.
براساس ماده ای که قرائت کردم عملیات در تدلیس، باید موجب بشود که طرف معامله فریب بخورد، پس اگر مشتری می داند که وضعیت مورد معامله به چه صورتی هست می داند که واقعا میزو صندلی جنسش از چوب گردو نیست با این حال اقدام به انعقاد عقد می کند، در این صورت خیار تدلیس به و جود نمی آ ید قا عده ی اقدام اجرا می شود؛ چون بر ضرر خودش اقدام کرده است عقد را منعقد کرده است.
تفاوت خیار عیب و خیار تدلیس
حالا ممکن است سوال کنید پس بین خیار عیب و خیار تدلیس چه تفاوتی می توان قائل شد. ببینید دو تا تفاوت عمده می توانید قائل بشوید بین خیار عیب و تدلیس.
در خیار عیب مورد معامله حالا مبیع معین باشد یا ثمن معین باشد باید الزاما معیب باشد.
در صورتی که در خیار تدلیس این طور نیست. ممکن است خیار به وجود بیاید برای فرد بر اثر جلوه دادن ساختگی یک وصف که فقدان آن وصف عیب محسوب نمی شود.
یعنی اگر میز و صندلی ای که فروخته ا ست واقعا چوب گردو نباشد این میز و صندلی عیبی ندارد اما به خاطر این که یک امتیازی را که در آن نیست تصنعی، طوری جلوه دادند که آن شیء دارای آن امتیاز است به این دلیل خیار تدلیس به وجود می آید.
از جهت منشا پیدایش خیار
در خیار عیب لازم نیست که حتما یک سری عملیاتی انجام شده باشد، ممکن است عیب خود به خودی به وجود آمده باشد همین که عیب وجود داشته باشد و معامله کننده از آن بی اطلاع باشد، منشا وجود خیار خواهد بود، در صورتی که در تدلیس حتما باید عملیاتی انجام بشود.
حالا این عملیاتی که انجام شده است حتما لازم نیست که به وسیله ی طرف معامله صورت گرفته باشد. ممکن است به وسیله ی شخص دیگری حتی بدون اطلاع فروشنده این عملیات انجام بشود.
در این صورت هم باز خیار تدلیس به وجود می آید. ببینید خیار تدلیس فقط اختصاص به مشتری ندارد، اگر ثمن معامله عین خارجی باشد، در این صورت برای بایع هم ممکن است خیار تدلیس به وجود بیاید.
ماده ی ۴۳۹ قانون مدنی مقرر داشته است:
(اگر بایع تدلیس نموده باشد، مشتری حق فسخ بیع را خواهد داشت؛ و همچ نین است بایع نسبت به ثمن شخصی در صورت تدلیس مشتری).
ماده ی ۴۴۰ قانون مدنی هم در رابطه ی با فوریت خیار تدلیس است. بعد از اینکه صاحب خیار اطلاع پیدا کرد به خیار تدلیس، این خیار فوری است (خیار تدلیس بعد از علم به آن فوری است).
اگر فورا خیار خودش را اعمال نکند، حق او از بین خواهد رفت.