اگر مردی فرانسوی و همسر ژاپنیاش که در ایران اقامت دارند، از دادگاه ایران درخواست طلاق کنند، دادگاه برپایهی چه قوانینی باید به درخواست آنها رسیدگی کند؟
از میان مجموعه قوانینی که بهتبع تابعیت یا محل اقامت آنان ممکن است مطرح شود، کدامیک را باید حاکم دانست؟ آیا دادگاه ایران باید بنابر قوانین کشور خود به این موضوع رسیدگی کند یا قانون فرانسه یا ژاپن را اجرا کند؟
اینجاست که مسئلهی «تعارض قوانین» اهمیت مییابد و به یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات در حقوق بین الملل خصوصی بدل میشود.
در این نوشتاردر مورد مفهوم حقوقی تعارض قوانین، روشهای برخورد با آن و اهمیت تعارض قوانین در حقوق بین الملل خصوصی صحبت خواهیم کرد.
مفهوم تعارض قوانین
بسیاری از اصطلاحات حقوقی، بهدلیل ادبیات خاص خود، هنگامیکه بهگوش مخاطب ناآشنا با دانش حقوق میرسند، بسیار غریب مینمایند.
«تعارض قوانین» ازجمله اصطلاحاتی است که درعمل، برای بسیاری از افراد پرسشبرانگیز است.
تعارض یعنی متعرض یکدیگرشدن و ناسازگاریکردن. با این تعبیر، تعارض قوانین موقعیتی است که در آن، قوانین با یکدیگر تداخل پیدا میکنند؛ به بیان سادهتر، هنگامیکه دو قانون بر رابطهای حاکم باشند؛ ولی حکمی که دارند با هم مخالف باشد؛ تعارض قوانین روی داده است.
تعارض قوانین ممکن است در نظام حقوقی یک کشور نیز روی دهد. هرگاه دو حکم مختلف درخصوص موضوعی واحد در قوانین یک کشور وجود داشته باشد، تعارض قوانین رخ داده است.
روشهای برخورد با تعارض قوانین
برای رهایی از تعارض قوانین و برگزیدن قانون مناسب و صالح، از روشهای گوناگونی میتوان بهره گرفت:
- هرگاه قوانین با درجهی متفاوتی از اهمیت، دارای احکامی متعارض باشند، قانونی که اهمیت بیشتر دارد و بهعبارتی بالادستی است، حاکم میشود برای نمونه، چنانچه تعارض میان قانون اساسی و سایر قوانین رخ دهد، مفاد قانون اساسی برتری داشته و اجرا میشود.
- هرگاه دو قانون از نظر اهمیت یکسان باشند ولی در زمانهای متفاوتی تصویب شده باشند، اصولا قانونی که دیرتر مصوب شده اجرایی میشود.
تعارض قوانین در حقوق بین الملل خصوصی
تعارض قوانین در حقوق بین الملل خصوصی جایگاهی خاصتر دارد. در نظام حقوقی Civil Law ( نظام حقوقی حاکم بر کشورهایی مانند فرانسه، آلمان، سوئیس و…)، تعارض قوانین هنگامی مطرح می شود که در یک اختلاف حقوقی، یک عنصر خارجی دیده شود.
متخصصان حقوق بین الملل خصوصی ما هم آن را به «تعارض میان قوانین دو یا چند کشور که باید از میان آنها قانون صلاحیتدار را برگزید و آن را بهموقع به اجرا گذاشت» تعریف کردهاند.
هنگامیکه روابط میان دولتها به گسترگی امروز مطرح نبود و تابعین هر کشور صرفا در محدودهی همان کشور رفتوآمد میکردند، مسئلهی تعارض قوانین هم جایگاهی نداشت؛ ولی وقتی ارتباطات میان افراد از سطح ملی خود فراتر رفت، در پی این رابطهها اختلافهایی مطرح شد.
از آنجا که در این اختلافها چندین کشور و به تبع آن چندین قانون دخیل بودند، بحث تعارض قوانین مطرح شد.
نکتهی مهم اینجاست که وقتی درمورد موضوع دعوا، با قوانین چند کشور در ارتباط هستیم، اگر قوانین آنها احکامی متفاوت را بیان کنند، تعارض پدید میآید اما چنانچه در موضوعی، احکام کشورها یکسان باشد، اصل تعارض منتفی است.
تعارض قوانین و دستههای ارتباطی
پس با بروز اختلاف در احکام قوانین کشورهای دخیل در دعوا، با توجه به قانونی که نسبت به طرفین مناسبتر است یا با نگاه به قانون دولتی که مسئلهی تعارض در آن مطرح است (در نمونهی مورداشاره در صدر این نوشتار: ایران)، به فراخور هر مسئله، قانونی را که احکام آن حلکنندهی دعواست، برمیگزینیم؛ یعنی در اینجا به قانون خود مراجعه میکنیم تا ببینیم از قانون کدام کشور باید بهره گرفت.
درحالحاضر، همهی نظامهای حقوقی دنیا، مسائل گوناگونی را که موضوع دعوا قرار میگیرند، به دستههایی مشخص تقسیمبندی میکنند.
این دستهها که به دستههای ارتباطی موسوماند، مسائل را بهتناسب موضوع، در خود گنجاندهاند.
برای نمونه، مسائلی که با محوریت شخصیت فرد برای او رخ میدهند (مواردی ازجمله ازدواج، تعیین سن بلوغ، احراز زمان رشد فرد و خروج او از حجر) در دستهی اشخاص قرار میگیرند.
مسائل مرتبط با خانه و زمین نیز در دستهی اموال قرار میگیرند.
پس از تعیین دستهها، هر کشور قانون مکانی خاص را برای رسیدگی به هر دسته صالح میشمرد؛ برای نمونه، کشور ما درخصوص دستهی اموال، قانون محلی را که ملک در آنجا واقع شده است، برای رسیدگی به دعاوی مربوط به اموال غیرمنقول صالح میداند.
بنابراین، اگر دعوایی درخصوص ملکی واقع در آلمان، در دادگاههای ایران مطرح شود، دادگاه باید بنابر قوانین آلمان به آن رسیدگی کند.
شایان ذکر است که کشورها درخصوص دستهبندی مسائل حقوقی و نیز قانونی که بر هرکدام از آن دستهها حاکم است، رویکردهای متفاوتی دارند، همین تفاوت رویکردها نیز به دشواری بحث تعارض قوانین میافزاید.