در تعریف حق حبس گفتیم که وقتی در یک عقد معوض، یکی از دو طرف تعهد خود را موکول به اجرای تعهد توسط طرف دیگر کند، حق حبس صورت گرفته است.
در واقع هدف از این کار ملزم کردن طرف معامله به انجام تعهد است.
نکته مهم در فایده حق حبس این است که فرد می تواند از حق حبس استفاده کند بدون اینکه معامله را فسخ کند یا از بین ببرد؛ به این ترتیب که قرارداد به قوت خود باقی است اما با عدم انجام تعهد ، قرارداد را به حالت تعلیق در می آید.
البته در مواردی هم حق حبس از بین می رود و طرفین قرارداد نمی توانند از آن استفاده کنند.
در این مقاله به بررسی این موارد از جمله توافق طرفین در نداشتن حق حبس، انجام مورد تعهد، از بین رفتن دین متقابل تعهد، می پردازیم.
توافق طرفین در نداشتن حق حبس
اصل حاکمیت اراده در حقوق قراردادها به این معنی است که دو طرف می توانند قرارداد خود را تا آنجا که مخالف قواعد غیر قابل نقض در قانون (قواعد آمره) و اخلاق در جامعه نباشد، هر طور که بخواهند منعقد کنند.
حق حبس هم نتیجه قرارداد و توافق طرفین است از این رو دو طرف می توانند توافق کنند که هیچ کدام از آنها از این حق برخوردار نشوند (این توافق مخالف قواعد آمره و اخلاق نیست).
پس اگر دو طرف قرارداد به طور صریح یا ضمنی، حق حبس را از خود سلب کنند، هیچ کدام از دو طرف قرارداد نمی تواند اجرای تعهدش را موکول به اجرای تعهد از طرف مقابل کند.
بنابراین یکی از مواردی که حق حبس از بین می رود، توافق طرفین در نداشتن حق حبس است.
انجام مورد تعهد
هرگاه متعهد به میل خودش قرارداد را اجرا کرد و مورد تعهدش را انجام دهد نمی تواند بگوید چون من حق حبس دارم میخواهم مال را از تو پس بگیرم؛ در واقع انجام تعهد باعث می شود دیگر حق استرداد وجود نداشته باشد.
مثلا در قرارداد خرید و فروش خانه اگر فروشنده قبل از دریافت پول، خانه را تحویل خریدار بدهد، دیگر نمی تواند به استناد اینکه خریدار پول را پرداخت نکرده، خانه را از او پس بگیرد و از حق حبس استفاده کند.
بنابراین وقتی یکی از دو طرف قرارداد تعهدش را نسبت به دیگری انجام می دهد، در واقع باید گفت از حق حبس خود صرف نظر کرده است، حتی اگر طرف مقابلش تعهد خود را نسبت به او انجام نداده باشد.
از بین رفتن دین متقابل تعهد
اگر دینی که در مقابل تعهد وجود دارد از بین برود یا به دیگری انتقال پیدا کند، حق حبس هم از بین می رود.
برای مثال الف فروشنده و ب خریدار است.
فروشنده حواله ای به ب می دهد و طبق حواله از ب می خواهد که پولی که بابت معامله ماشین باید به او (الف) بدهد را به ج پرداخت کند.
اگر ب به عنوان خریدار ماشین قبول کند و دین مالی ای را که به الف دارد به ج بپردازد، الف دیگر نمی تواند با این استناد که ب پول خرید ماشین را به او نداده است، از حق حبس استفاده کند و ماشین را به او تحویل ندهد؛ چون او خودش خواسته که ب پول خرید ماشین را به ج بدهد.
در اینجا دینی که ب به الف داشته است به ج انتقال یافته است و الف باید پول را به ج بدهد.