از نظر قانونی افرادی که در یک دعوی وارد میشوند، شامل خواهان و خوانده میشوند که اصحاب دعوی هستند و گروه سوم که خارج از شمول اصحاب دعوی و در برابر دو گروه قبلی هستند، عنوان «شخص ثالث» را دارند.
منظور از شخص ثالث همه اشخاص حقیقی یا حقوقی هستند که در دادخواست اصلی، عنوانی از خواهان و خوانده ندارند.
در پارهای اوقات در جريان دادرسی، شرايطی به وجود میآيد كه لازم میشود اشخاصی كه در ابتدای تشكيل پرونده دخالت نداشتهاند، برای صيانت از حقوق خود يا كمک به يكی از طرفين درگير در پرونده، وارد دعوای اصلی شوند.
در تعریف دعوای ورود ثالث، میتوان گفت که دعوای ورود شخص ثالث عبارت است از اقدام قانونی شخص ثالث اعم از حقیقی یا حقوقی به موجب ارائه و تقدیم دادخواستی مستقل به دادگاه رسیدگیکننده به اصل دعوی به طرفیت یکی از طرفین یا هر دو طرف دعوای اصلی (خواهان، خوانده یا هر دو) جهت ورود در موضوع دادرسی اصلی، به منظور ابراز ادعای حق مستقلی جهت خویش نسبت به تمام یا بخشی از خواسته دعوای اصلی یا اعلام ذینفع بودن در محق شدن یکی از طرفین دعوای اصلی، که شامل رسیدگی در مرحله بدوی و نیز مرحله تجدیدنظر هم میشود.
در این خصوص ماده ۱۳۰ قانون آیین دادرسی مدنی مصوب سال ۱۳۷۹ مقرر میدارد:
«هرگاه شخص ثالثی در موضوع دادرسی اصحاب دعوای اصلی برای خود مستقلا حقی قائل باشد یا خود را در محق شدن یکی از طرفین ذینفع بداند، میتواند تا وقتی که ختم دادرسی اعلام نشده است، وارد دعوا شود؛ چه اینکه رسیدگی در مرحله بدوی باشد یا در مرحله تجدیدنظر، دراین صورت نامبرده باید دادخواست خود را به دادگاهی که دعوی در آنجا مطرح است تقدیم و در آن منظور خود را به طور صریح اعلام کند.»
در این راستا استفاده از وکیل متخصص در حین فرآیند دادرسی بسیار کمک کننده خواهد بود.
حقوق متعلق به وارد ثالث
هر شخصی اعم از حقيقی يا حقوقی كه خود را در دعوای حقوقی بين دو نفر ذیحق بداند يا در حاكم شدن يكی از طرفين، خود را ذینفع بداند، میتواند با تقديم دادخواست قبل از اعلام ختم رسيدگی در دو حالت وارد دعوی شود.
- حالت اول: شخص ثالث برای خود مستقلا حقی قائل است. مثل اين است كه دعوای مدنی بين طرفين اصلی راجع به مالكيت آپارتمانی مطرح است و شخص ثالث با هدف اثبات مالکیت خود وارد دعوی شود و ادعا کند كه ملک مورد بحث متعلق به اوست و دعوای خواهان بر خوانده بیمورد است.
- حالت دوم: شخص ثالث مستقلا حقی برای خود قائل نيست بلكه خود را ذینفع در محق شدن يكی از طرفين اصلی دعوا میداند. مثلا دعوايی در خصوص مالکیت ملكی كه خواهان و خوانده هر يک خود را مالک آن میدانند، مطرح است و سابقا شخص ثالثی که حق ارتفاق آن ملک را از خوانده خریداری کرده بخواهد برای اثبات مالكيت خوانده و كمک به او وارد دعوی شود، زیرا شکست او در دعوی باعث از بین رفتن حق ارتفاق مزبور میشود.
در تعریف حق ارتفاق باید گفت، حقی وابسته به وجود ملک است که برای اشخاص همسایه به تبع مالکیت آنها بهوجود میآید. مثلا کشاورزی برای آبیاری زمین خود ناگزیر باشد از زمین همسایه عبور کند.
بنابراین وی در زمین همسایه حق ارتفاق دارد یا فرض کنیم دو ساختمان در کنار هم هستند که راه عبور یکی از آنها از محوطه حیاط ساختمان مجاور است. به عبارتی پلههای ساختمان در محوطه ساختمان کناری باشد، که به این حق عبور حق ارتفاق گفته میشود.
در هر صورت دعوای ورود ثالث از اين دو حالت خارج نيست يعنی شخص ثالث ادعای حقی برای خود دارد يا به نفع يكی از طرفين وارد دعوی میشود.
تشريفات دعوای ورود ثالث
شیوه طرح این دعوی بنا بر شرح مشاوره حقوقی بدین ترتیب است که:
- اولا نیاز به دادخواست دارد و مرجع تسليم دادخواست دادگاهی است كه دعوی اصلی در آن مطرح است.
- ثانیا این دادخواست باید به تعداد خواهانها و خواندگان دعوی اصلی بهعلاوه یک نسخه تهیه شود و رونوشت يا فتوكپی مستندات را الحاق کند.
- ثالثا وارد ثالث چون عنوان خواهان را دارد باید تشريفاتی را در موقع تقديم دادخواست رعايت کند. از جمله اینكه به مأخذ و ميزان خواسته تمبر الصاق کند.
- رابعا تقدیم این دادخواست تا قبل از ختم دادرسی ممکن است اما پس از صدور رأی قطعی از دادگاه بدوی یا تجدیدنظر چنانچه شخص ثالث از رأی صادره متضرر شود و در جریان دادرسی دخالت نداشته باشد، میتواند به عنوان ثالث نسبت به آن رأی اعتراض کند.
جایگاه وارد ثالث در دعوای اصلی
نظر به اینکه شخص ثالث بعد از ورود در دعوی، خواهان محسوب میشود، تمامی آثار خواهان نسبت به وی جاری است. بدین معنا که هر يک از طرفين دعوای اصلی میتوانند به ورود شخص ثالث ايراد کنند.
مثلا چنانچه شخص ثالث نفعی از ذیحق شدن يكی از طرفين دعوی ندارد يا ادعای او با خواسته دعوای اصلی مغاير باشد در اين مورد دادگاه مكلف است قبل از رسيدگی به دعوی تكليف ايراد مذكور را معين کند؛ يعنی اگر ايراد را وارد بداند قرار رد دعوای ثالث را میدهد و ادعای وارد ثالث را قبول نمیكند.
البته قرار رد دعوای ثالث مانع از اين نيست كه شخص ثالث دعوای جداگانه مطرح كند يا اگر قرار از دادگاه بدوی صادر شده باشد در مرحله تجدیدنظر میتواند دادخواست بدهد.
در نهایت اینکه با توجه به اینکه وارد ثالث در شمار اصحاب دعوی تلقی میشود، میتواند نسبت به رأی صادره، درخواست تجدیدنظر، فرجام یا اعاده دادرسی کند.
با این توصیف در فرضی که دعوای ورود ثالث با یکی از قرارهای قاطع دعوی مانند قرار رد دعوی یا رد دادخواست مواجه شود، وی میتواند از قرار صادره تجدیدنظرخواهی کند و در صورتی که دادگاه تجدیدنظر قرار صادره را نقض کند، پرونده را برای رسیدگی ماهوی به همراه دعوای اصلی، به دادگاه بدوی ارسال میکند.
تفكيک دعوی ثالث از دعوی اصلی
اگر دادگاه احراز کند كه ورود ثالث به انگیزه تاخير و اطاله دادرسی پرونده اصلی، اقامه شده مثل اين كه شخص ثالث نشانی خود را در حوزه ديگر يا حتی خارج از ايران تعيين كند كه امر ابلاغ به تاخير افتد، دادگاه میتواند حسب ماده ۱۳۳ آیین دادرسی مدنی، دعوی اصلی را از ثالث جدا کند. همچنین در صورتی این دو دعوی مورد رسیدگی تؤامان قرار میگیرد که رسیدگی به دعوای اصلی منوط به رسیدگی به دعوای ثالث باشد.
در غیر این صورت دادگاه دو دعوی را از هم جدا کرده و در صورت صلاحیت جداگانه تصمیم میگیرد.
به طور نمونه ممکن است ادعای ثالث در نتیجه دادرسی اصلی مؤثر باشد مثلا جعلیت مبایعهنامه مستند دعوای اصلی بنا به شکایت کیفری ثالث در حال رسیدگی باشد، که در این فرض ضرورت جلوگیری از صدور آرای متعارض ایجاب میکند که هر دو پرونده به صورت یکجا رسیدگی شود؛ ولو اینکه تصمیم نهایی مرجع کیفری موجب اطاله شود.
همه این نکات و نکات بیشتر در جلسات مشاوره حقوقی آنلاین برای شما تشریح داده خواهد شد.
جلب ثالث
اگر از جانب یکی از اصحاب دعوی علیه شخص ثالثی اقامه دعوی شود، جلب ثالث گفته میشود. با این توصیف هرگاه در جريان دادرسی هر يک از اصحاب دعوی به جهت حصول منافعی جلب شخص ثالثی را لازم بداند، حق دارد تا پايان جلسه اول دادرسی جهات و دلايل خود را در دادگاه اظهار و سپس ظرف سه روز با تقديم دادخواست از دادگاه درخواست وارد كردن شخص ثالث را به دادرسی كند.
شخصی که به دادرسی جلب شده چون حکم خوانده را دارد، میتواند از تمامی حقوق خوانده از جمله ادعای تقابل و سایر ایرادات برخوردار باشد.
همچنین اگر دادخواست جلب ثالث ناقص باشد و پس از اخطار رفع نقص از جانب مدير دفتر تكميل نشود قرار رد آن صادر میشود يا اگر ثالث برای توضيح حاضر نشود، قرار ابطال دادخواست صادر میشود يا بر اثر محرز نبودن سمت خواهان قرار رد دعوا صادر میشود. البته رد يا ابطال دادخواست يا رد دعوی ثالث مانع ورود او در مرحله تجدیدنظر نخواهد بود.
از جمله شرایط دیگر اینکه، دعوای جلب ثالث به شرط داشتن ارتباط با دعوای اصلی یا دارای منشا واحد بودن، قابل طرح است و از دعوای اصلی چه از جهت رسیدگی و چه از جهت حکمی تبعیت میکند.
در واقع، دعوای طاری دعوايی است كه در اثنای رسيدگی به دعوای ديگر از طرف اصحاب دعوی يا ثالث اقامه میشود؛ خواه اصحاب دعوی يا ثالث بر يكديگر اقامه كنند يا بر ثالث يا ثالث بر يكی از اصحاب دعوی اقامه كند.
در توضیح دعاوی طاری مانند دعوای متقابل، ورود و جلب ثالث که به تبع دعوای اصلی مطرح میشود، ماده ۱۴۱ قانون آیین دادرسی مدنی لزوم تأثیر اتخاذ تصمیم در یک دعوی، در دعوای دیگر را مصداق ارتباط دعاوی طاری با دعوای اصلی میداند.
به عنوان مثال «الف» که به موجب بیعنامهای عادی آپارتمانی را از «ب» خریداری کرده به جهت امتناع وی از حضور در دفترخانه و تنظیم سند رسمی، دعوایی به خواسته الزام به تنظیم سند رسمی اقامه میکند. اما در حین دادرسی متوجه میشود مالک رسمی ملک آقای «د» است که به جهت ارتباط یافتن او با موضوع دعوی، مشارالیه (یعنی آقای «د») را جلب به دادرسی میکند.
بدیهی است در صورتی که دادگاه مالکیت رسمی وی را احراز کند با توجه به اینکه جایگاه خوانده اصلی یعنی «ب» دیگر موضوعیت ندارد، آقای «د» را ملزم به حضور در دفتر اسناد رسمی و انتقال سند رسمی میکند.
امکان گفتگو با وکیل تلفنی در سریعترین زمان ممکن برای شما فراهم میباشد.