اگر لعان بین زن و شوهر بوجود بیاید در مورد نفی ولد طبیعی است که آن دلیل فراش و اماره فراش از بین خواهد رفت و اما می توان بوسیله دلایل دیگری هم اماره فراش را از بین برد ؛ برای اینکه در ماده ای ۱۳۲۳ مقرر می نماید :(امارات قانونی در کلیه دعاوی اگر چه از دعاوی باشد که به شهادت شهود قابل اثبات نیست معتبر است مگر آنکه دلیل بر خلاف آن موجود باشد)این دلیل اعم از اینکه لعان باشد یا چیز دیگر باشد بنابراین می توان گفت که ؛
از لعان به عنوان خلاف اماره ی فراش در نسب اولاد می توان استفاده کرد .
از طریق دلایل زیر نیز می توان خلاف اماره ی فراش را اثبات کرد :
الف- اثبات کنیم نزدیکی صورت نگرفته است.
چون یکی از شرایط تحقق نسب نزدیکی است اگر بشود بدلایلی ثابت بکنیم که نزدیکی انجام نشد بنابراین می توان گفت که اماره فراش دیگر مفید نیست
ب – اثبات شود درمنی مرد علائم حیات وجود نداشته است .
ج – از طریق پیشرفت علم پزشکی است می توان اثبات بکند که این بچه از ان پدر نیست .
د – لعان .
از لعان دو مورد استفاده می شود :
الف- مرد زن خود را به زنا منتسب کند و زن اقرار نکند و حاضر به لعان باشد .
ب – مرد به همسر خود بگوید که این طفل به دنیا امده از آن او نیست.
البته این در صورتی است که نکاح آنها نکاح دائم باشد و گرنه در نکاح منقطع لعان معنا ندارد اگر این لعان محقق شد آن وقت دیگر آن دلیل فراش به درد ما نمی خورد . بنابراین در اینجا که بحث نسبت برقرار است می گوییم ؛ لعان باید در نفی ولد صورت گیرد نه انتساب . انتساب به زنا که ممکن است به همراه بچه دار شدن آن زنی باشد و یا اینکه نباشد ولی اگر مردی بگوید این بچه از آن من نیست اینجا نفی ولد به اصطلاح می شود پی بنابراین با تحقق لعان آن مساله ولد هم دیگر منتفی است و نمی توانیم بگوییم که چون اینها بستر قانونی داشتند و فراش داشتند پس این بچه از آن این مرد است لعان هم همانطور که قبلا توضیح داده شد اینست که در حضور حاکم شرع شخص ادعا می کند که این بچه از آن من نیست چهار بار مرد مکلف است که مطلبی را اظهار بکند که قبلا توضیح داده شد و بار پنجم هم لعنت بکند و چهار بار هم زن و بار پنجم لعنت بکند
لعان باید در نفی ولد صورت گیرد .
اگر مراسم لعان در نزد قاضی انجام گیرد زن و مرد از یکدیگر جدا می شوند و آن فرزند هم از آنها جدا خواهد شد .فرزند منتسب به مادر خواهد بود و دارای مادر قانونی است ولی دارای پدر نخواهد بود .زن و مرد نسبت به یکدیگر حرام مؤبد خواهند بود و از یکدیگر ارث نمی برند .
اگر پدر از لعان خود بازگشت، آن فرزند از پدر و خویشان او ارث می برد ولی پدر و خویشان او از فرزند لعان شده ارث نمی برد .
اینکه اقرار بعدا در صورتیکه منافعی برای او داشته باشد یعنی ارث بخواهد از فرزندش ببرد قبول نیست ولی بر عکس فرزند از او ارث می برد بخاطر همان قاعده اقرار العقلا علی انفسهم جایز ولی به نفعشان جایز نیست چه بسا ممکن است این مرد بعد از اینکه اقرار کرده بود به اینکه این بچه من نیست و انکار کرده بود و الان بخواهد از اقرارش بر گردد و اقرار مجددی بکند باید بخاطر اینست که بخواهد از او ارث ببری این اقرار به نفعش است بنابراین ما آنچه را که به ضررش است می پذیریم یعنی ارث بردن بچه از او اما ارث بردن او از بچه که به نفعش هست پذیرفته نخواهد بود
اگر مردی اقرار به پدر بودن نسبت به فرزندی کرد دیگر نمی تواند او را نفی کند .
هم چنین اگر مرد از زمانی که می تواند نفی ولد را انجام دهد و دو ماه بگذرد دیگر نمی تواند از لعان استفاده کند .
و در صورتیکه عذر موجه ای هم نداشته باشد و شامل مرور زمان می شود مروز زمان که قبلا در قانون مدنی ما در پاره ای از موارد بود و حذف شده در اینجا این مرور زمان همچنان وجود دارد و لذا است که در یکی از مواد قانون مدنی که آمده است
ماده ۱۱۶۲ ق . م :
(در مورد مواد قبل دعوی نفی ولد باید در مدتی که عادتا پس از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل برای امکان اقامه ی دعوی کافی می باشد اقامه گردد و در هر حال دعوی مزبور پس از انقضاء دو ماه از تاریخ اطلاع یافتن شوهر از تولد طفل مسموع نخواهد بود .)
ماده ۱۱۶۱ ق . م :
(در مورد مواد قبل هرگاه شوهر صریحا یا ضمنا اقرار به ابوت خود نموده باشد دعوی نفی ولد از او مسموع نخواهد بود .)