طبیعی است که انسان توانایی تجمیع تمامی علوم عالم را ندارد؛ به همین منظور علوم، تخصصی شده و هر فرد به نسبت علاقه و استعداد خود یکی از این تخصص ها را انتخاب می کند.
تفاوتی هم ندارد که این علاقه رشته ی دانشگاهی باشد یا عنوان شغلی و یا همینطور رشته فنی؛ آنچه که مهم است تمرکز بر روی تخصصی خاص است.
حال که اینگونه می باشد نمی توان انتظار داشت که یک مهندس مکانیک تخصصی هم در علم پزشکی داشته باشد و یا ورزشکاری سرشته ای از علم حقوق و این ارتباط میان تمامی رشته ها، فنون و تخصص ها حکم فرماست.
اما متاسفانه شاهد آن هستیم که این احترام به تخصص گرایی در میان ایرانیان کم رنگ شده است به طوری که همه سر رشته ای در علم پزشکی، علم حقوق و یا سایر علوم مبتلا به جامعه دارند.
به طور مثال اگر در جمعی خانوادگی بنشینیم و شخصی مشکل حقوقی ای داشته باشد، قریب به اتفاق آن جمع به یک باره وکیل و کارشناس حقوق شده و پاسخ فرد پرسشگر را با قاطعیت فراوان می دهند که متاسفانه در بسیاری از اوقات این راهنمایی ها اشتباه از آب در می آیند.
گواه سخنانم آماری است که می گوید بیش از نود درصد از پرونده های راهیافته به دادگستری بدون دخالت و راهنمایی وکیل و یا متخصص حقوق است.
بعد از آن هم که به قول خودمان حق به حق دار نمی رسد و گمان می کنیم در حقمان اجحاف شده است تمامی سیستم قضایی و حقوقی کشور را زیر سوال می بریم و گله از این که لزوم تحقق عدالت گفته شده پس کجا به دادمان می رسد؟
اما نمی نگریم که اگر همان پرونده را با یک متخصص حقوق در میان گذاشته و از او راهنمایی های درست کسب می کردیم و به آن جامه عمل می پوشاندیم شاید هیچ موقع حقمان زایل نمی گشت.
متاسفانه مردم می پندارند که تمام مسائل حقوقی و قانونی صرفا همان بروکراسی های اداری در راه پله های دادگستری است اما آگاه نیستند حقوق عالمی دارد که بدون زانو زدن در کلاس درس و گذراندن مقاطع مختلف تحصیلی در رشته ی حقوق هیچ گاه به شناخت صحیح و درک درست از آن نمی رسند.
احترام بگذاریم به فردی که سالیان سال خاک تخته خورده است و تخصصی در رشته ای کسب کرده تا برایمان راهنما باشد.